All rights reserved. استفاده از مطالب با "ذکر منبع" آزاد است


contact: zaramajidpour@gmail.com


---------------------------------------------------------------



Thursday, April 18, 2013

لاس وگاس، شهر خدايان يا "شهر گناه

Las-Vegas1

نويسنده: زارا مجيدپور


 ٢٩ فروردین ١٣٩٢

شهرزادنیوز: لاس وگاس شهر بيتايی است در دل صحرای نوادا. شهری که در شب جان می گيرد و با روشن شدن چراغهايش، خون در رگهايش می دود. لاس وگاس شهر سلاطين موسيقی است، جايی که الويس پریسلی می خواند و می رقصيد و فرانک سناترا با صدای دلفريبش شهر را افسون می کرد.

اين اولين باری بود که در فرودگاهی چشمم به ماشينهای قمار می افتاد. روی صندلی اغلب آنها مسافرانی نشسته بودند تا در آخرين دقايق پيش از سفرشان بخت خود را برای پولدار شدن بيازمايند. در گوشه ای عکس بزرگی از چند مرد جوان با سينه های برهنه و پاپيونی بر گردن خودنمايی می کرد که حضور در شبی مخصوص در کلوب را به زنان یادآوری می نمود. بی گمان چهره های جذاب مردها با آن ماهيچه های برجسته ی سينه و شکمهايشان که از ساعتها بودن در سالن ورزشی حکايت می کرد، زنان بسياری را به آن کلوب می کشاند.

بعد از اجاره اتومبيل به سمت داخل شهر حرکت می کنم. مقصدم هتلی است در "بلوار يا باريکه لاس وگاس" که قلب تپنده ی شهر لاس وگاس است. از کنار هتل های مشهور شهر با آن ساختمانهای نامدارشان می گذرم. يکی به شکل اهرام مصر است با مجسمه ای از يکی از فراعنه در پیش، فرعونی که روزگاری دور خدای سرزمين مصر محسوب می شد. يکی يادآور ساختمانهای معروف پاريس است با برج و دروازه نامدارش و در گوشه ای ديگر ونيز زيبا در مساحتی کوچکتر خودنمايی می کند.

بعد از ساعتی استراحت در اتاقم به سمت لابی هتل حرکت می کنم تا دوستانم پاتريک و همسرش لورا را که چند ساعت زودتر از من به اين شهر رسيده اند، ملاقات نمايم. در لابی پاتريک را مشغول صحبت کردن با موبايلش می بينم در حالی که کاغذ در دستش را دائم تکان می داد. لورا در حالی که کودک دومش را در آغوش گرفته، با من روبوسی می کند. "باورت ميشه برای پرستار بچه ساعتی 45 دلار می خوان و پول چهار ساعت رو چه بخواهيم استفاده کنيم يا نه بايد بدیم. از هتل شماره سه تا شرکتی که پرستار بچه دارند رو گرفتم، يکیشون ساعتی 35 دلار می خواد با سه ساعت پرداخت اوليه، يکی دیگه تا هفته ديگه پرستار نداره." پاتريک به صحبتهايش خاتمه می دهد و با من احوالپرسی می کند.

"پرستار بچه پيدا کردی؟" اين را لورا از همسرش می پرسد و پاتريک جواب می دهد که پرستاری را يافته که ساعتی 45 دلار طلب می کند. لورا گرهی به ابروانش می اندازد. "من به پرستار بچه هام تو خونه ی خودم ساعتی پونزده دلار می دم و حالا بايد ساعتی 45 دلار بدم!" پاتريک در حالی که کالسکه فرزندش را هل می دهد می گويد: "اگه می خوای برنامه ها و شوهای هر شب رو ببينی، مجبوريم پرستار بچه بگيريم؛ وگرنه بايد تو اتاق هتل بشينيم و تلویزيون نگاه کنيم!"

همگی به سمت "ونيزها" حرکت می کنيم. در طول خيابان زنان و مردانی کارتهایی را عموما به مردها و کمتر به زوج ها می دهند. روی زمين کارتهای بسياری ديده می شود. دو کارت را از زمين بر می دارم. در هر طرف کارت عکس زن های جوانی با پستانهای برهنه نقش بسته و در پای عکس نوشته شده است:" تمام لخت، سرويس کامل در اتاق شما به مدت 20 دقيقه يا کمتر." پاتريک که کنار من حرکت می کند، نيم نگاهی به عکس ها می اندازد. "تصور کن پدر و مادری به لاس و گاس بيان و يکی از اين کارتها بهشون داده بشه که روی کارت عکس دخترشون باشه!" لورا دخترک در آغوشش را تنگتر در آغوش می فشارد. "وحشتناکه."

لورا می پرسد: "تو آمريکا تن فروشی قانونيه؟" پاسخش می دهم که در چهل و نه ايالت آمريکا تن فروشی غير قانونيست و تنها در ايالت نوادا که لاس وگاس شهری از اين ايالت محسوب می گردد، تن فروشی در مراکزی مخصوص قانونيست و زنانی که عکسشان رو کارتها نقش بسته است در همان مراکز به سر می برند. پليس با زنان تن فروش خارج از این مکانها با شدت برخورد می نمايد.

پاتريک با شيطنت می گويد: "اين دخترا خوشگلن، اما آدم از ترس اچ ای وی می ترسه دست بهشون بزنه."و ادامه می دهد: "اين دخترا اگه چکاپ نشن خيلی ها رو مريض می کنن." لورا شیطنت شوهرش را پاسخ می دهد:" می تونی به دخترا نگاه کنی، اما نمی تونی دست بهشون بزنی!"
Las-Vegas2

در پاسخ سئوال پاتريک به مقالاتی که در اين زمينه قبل از سفرم به لاس وگاس خوانده بودم، اشاره می کنم. زنان ساکن در عشرتکده ها نه تنها می بايست ماهيانه چکاپ شده، بلکه تست هایی چون مواد مخدر نيز از آنان گرفته می شود. همچنين امکاناتی در اختيارشان گذاشته می شود تا مانع بارداری های ناخواسته اشان شود. نکته جالب اينجاست که اين زنان در قبال قانونی بودن کارشان، هر ماه می بايست ماليات بپردازند.

قبل از ورود به سالن، پاتريک با مشت به ديوار می کوبد و صدای ديوار چوبی بلند می شود. "من نمی دونم چرا اين آمريکايي ها به جای استفاده از "مقوا" از آجر استفاده نمی کنن تا با يه طوفان خونه ها و ساختموناشون به هوا نره." پاتريک خانه ها و ساختمانها در آمريکا را مقوايی می خواند، اصطلاحی که گاه صدای دوستان آمريکايی اش را در می آورد. البته من ناگفته، با گفته اش همراه بودم. در روزهای بادخيز، صدای باد از ديوار نازک چوبی خانه ام می گذشت و چنان سر و صدایی در داخل بپا می کرد که مرا به ياد فيلم هایی با جادوگران جارو سوار می انداخت که صدای حرکت جاروهايشان به صدای باد در خانه ام می مانست.

کانال آبی کوچکی در قسمت ونيزها وجود دارد با قايق های کرايه ای به قيمت هشتاد دولار. اگرچه اين رقم برای قايقرانی چند دقيقه ای در کانال آبی کوچک و مصنوعی رقم قابل توجه ای محسوب می شود، اما آواز خواندن قايقرانان به هنگام پارو زدن - آنهم آوازهای اپرايی به زبان ايتاليایی - جاذبه ايست برای توريست ها که با ميل پول را بپردازند.
اگر چه اغلب زنان لباسهای با دامنهای کوتاه و رنگهای شاد چشم نواز به تن دارند، اما در اين ميان گاه دختران جوانی با دو تکه بر تن نيز ديده می شوند. اکثر جوانانی که از کنارم می گذرند، بطری آبجو يا نوشيدنی های الکلی در ظرفهای متنوع و حجم های متفاوت در دستشان دیده می شود.

مرد مسلمانی با ريش بلند و سبيل تراشيده کالسکه پسرکی را هل می دهد و زنی با روسری بلندی که گردی چهره اش را با آن خوب پوشانده، از کنارمان می گذرند. پاتريک بدون آن که کسی را مخاطب سازد می گويد: " اينجا لاس وگاسه؛ "شهر گناه"، اينا تو شهر گناه چکار می کنن؟"
لاس وگاس، در زبان اسپانيايی به معنی "مراتع سبز" است، اما تنها يک روز در اين شهر ماندن کافيست تا هوای خشک صحرا چنان لبانت را به سوزش کشاند تا پی به حضور قدرتمندش ببری. ساليانه حدود چهل ميليون نفر از اين شهر ديدار می کنند و 
ميليون ها دلار بر درآمد اين شهر صحرايی می افزايند.

شوها و برنامه های لاس و گاس

بی گمان لاس وگاس تنها به قمارخانه ها، هتل ها و عشرتکده هايش خلاصه نمی شود. در لاس وگاس می توان افسون کننده ترين صداها، خيره کننده ترين بازيهای نمايشی و حيرت انگیزترين شعبده ها را ديد.

شب اول به ديدن برنامه ای می رويم که به سلطان راک اند رول، "الويس پریسلی"، پرداخته است؛ برنامه ای با نام "خوانندگان چهارگانه يک ميليون دلاری" چهار بازيگر، موسيقیدان و آواز خوان در نقشهای الويس پریسلی، جانی کش، جی پرکينز و جری لی لويس روی صحنه می آيند. صدای هر يک گوشنواز تر از ديگری است، اما در آن ميان اين "مارتين کی" بود که در نقش جری لی چنان روی پيانو می رقصد و آواز می خواند که نگاه تحسين آميز بينندگانش را به تمامی از آن خود می کند.

لاس وگاس بهشتی است برای شيفتگان موسيقی، آواز، تئاتر و شعبده بازی. هنرمندانی اغلب نه چندان نامدار که آوازشان گوش ها را می نوازد، صدای موسيقيشان روح را به اوج می برد و بازی هنرمندانه اشان تحسين بينندگانشان را برمی انگيزد. البته در این ميان گروهی نيز هستند با نام های جهانی. اين سفر فرصت مغتنمی است برای شنيدن آواز زنده ی "شنآيا تواين" و ديدن برنامه ی نامدارترين شعبده باز جهان "ديويد کاپرفيلد."

جمعيت زيادی خارج از هتل "بلاجيو" جمع شده اند تا شاهد معروفترين رقص آب شهر لاس وگاس باشند. صداهای روح نواز و دل انگيز "سارا برايتمن" و "آندره بوچلی" آب را به اوج می برد و به رقص می کشاند. دستم را روی لبه ی ديوار کوتاه جلوی هتل می گذارم، رقص آب و صدای افسونگر خوانندگان محبوبم آرامشی را به درون رگهايم می دواند. به ياد فيلم "اوشن يازده" می افتم که در انتهای فيلم هنرپيشه های نامدار هاليوود در همان نقطه به رقص آب چشم دوخته بودند.