All rights reserved. استفاده از مطالب با "ذکر منبع" آزاد است


contact: zaramajidpour@gmail.com


---------------------------------------------------------------



Monday, January 9, 2012

باورهای خرافی نزد برخی از هندی تبارهای آفريقای جنوبی



نويسنده: زارا مجيدپور


١٩ دی ١٣٩٠


شهرزادنیوز:آنسويا در حالی که لبخند می زند، دستهای نوزاد چند روزه اش را که در آغوشش آرام گرفته را می بوسد. در ميان دو ابروی نوزاد، نقطه ی سياه بزرگی به چشم می خورد که توجه ام را جلب می نمايد و در باره آن از آنسويا سوال می کنم.
.
"هنگامی که نوزادی در ميان خانواده يا فاميل به دنيا می آيد، يکی از اعضای خانواده، معمولا يکی از مادر بزرگ ها، مقداری برنج را در ظرفی ريخته و آن را روی آتش قرار می دهد تا زمانی که رنگ سفيد برنج ها به سياهی تغيير رنگ دهد. چندين بار و به مقداری کم به ظرف محتوی برنج سوخته آب اضافه می شود تا نرم گردد. زمانی که برنج های سياه آب خورده به صورت مايعی غليظی در آمد، آن را در پوسته نارگيل ريخته تا مايع برنج خشک گردد. بعد از خشک شدن، هر از چندی با چکاندن چند قطره آب به قسمت کوچکی از برنج های سوخته ی خشک شده ماده ای رقيقی به دست می آيد که با سر انگشت از آن برداشته و به ميان ابروی نوزاد می مالند تا بدين وسيله چشم بد را از او دور نمايند. البته از اين مایع سياه برای کودکان نيز استفاده می گردد."

زمانی که مادر نوزادش را به دستم می دهد، چشمم به چاقوی بسيار کوچکی که بيشتر به سنجاق سينه شبيه است می افتد. از گيتا، مادر بزرگ نوزاد که نگاه از نوه اش بر نمی گيرد، دليل آن را جويا می شوم.
"
با بدنيا آمدن نوزاد، چاقوی بسيار کوچکی به لباس نوزاد سنجاق می شود تا به این طریق چشم بد و انرژی منفی از نوزاد دور گردد." سپس اضافه می کند: "ما از نمک هم برای دور کردن چشم بد استفاده می کنيم. مشتی نمک را بر داشته و بالای سر نوزاد سه بار در جهت عقربه های ساعت می گردانيم و سپس سه بار مشت پر نمک را از جهت سر به طرف پای نوزاد حرکت می دهيم، بعد نمک را در ليوان پر آبی ريخته و محتوی ليوان را بيرون می ريزيم."

نوزاد را به مادرش باز می گردانم و مشغول نوشتن گفته های آنسويا و چند نفر از اعضای خانواده و فاميلش می شوم. آنوشا برای برطرف شدن سکسکه ی نوزاد می گويد: "وقتی نوزادی به سکسکه می افتد، نخی را از لباسش جدا می کنيم و روی نرمه ی سرش قرار می دهيم تا بدين وسيله سکسکه اش قطع شود."

مادر شوهر آنسويا از باورشان درباره ی زن حامله و زمان ماه گرفتگی حکايت می کند: "زن حامله چند ساعت قبل و چند ساعت بعد از ماه گرفتگی نبايد چيزهایی چون سبزيجات را با چاقو تکه تکه نموده يا پارچه ای را با قيچی ببرد و يا لباس از طناب رخت آويزان نمايد."

گيتا که دقايقی جمع را ترک نموده بود، به اتاق نشيمن باز می گردد و در حالی که ظرف کوچکی در دست دارد مرا مخاطب می سازد. "يک سکه به من بده." از کيفم سکه ای خارج نموده و به او می دهم و او نيز ظرف کوچک را به من می دهد. چندی پيش طرز تهيه ی يک نوع "کاری" را به من آموخته بود که به علت ناآشنايی ام نسبت به ادويه های موجود در آن، از او خواسته بودم که آن را برايم تهيه نمايد. ظرف کوچک محتوی فلفل و چند ادويه بود.

"ما فلفل، چاقو و انگشتر را به صورت مستقيم به دوستان و يا فاميل هايمان نمی دهيم؛ چون معتقديم که رابطه ی دوستانه امان را از بين می برد. فلفل را در قبال سکه ای ناقابل به خواهانش می فروشيم و اگر کسی چاقويی طلب نمود و يا طالب ديدن انگشتر دستمان بود آنها را روی ميز يا جايی قرار داده تا فرد به صورت غير مستقيم چاقو يا انگشتر را از ما بگيرد."

آنوشا می گويد: "ما روز جمعه به کسی پول قرض نمی دهيم. ما بر اين باوريم که قرض دادن در اين روز، برکت را از فرد قرض دهنده دور می کند." و آنسويا از ارزش و اهميت کتاب گفت." شما هيچ وقت در خانه های ما کتابی را نزديک کفشی نمی بينید و يا دانش آموزی که پا روی کتابی بگذارد." سپس اضافه می کند: "ما پاهایمان را محکم روی زمين نمی کوبيم؛ چون باور داريم که خدا زمين را متعادل نگاه داشته و با کوبيدن پا بر زمين به اين تعادل و وضع کننده ی آن بی احترامی صورت می گيرد."

گيتا، پيرزن زنده دل و هميشه شاد، از باورهايشان درباره ی خانه و اتومبيل جديد سخن می گويد: "وقتی که خانه يا اتومبيل جديدی خريداری می کنيم، برای تحويل گرفتن آنها ابتدا به معبد رفته و از کاهن در باره ساعت و روز مناسب برای تحويل گرفتن آنها سوال می کنيم و فقط در آن ساعت و روز خاص برای تحويل گرفتن آنها اقدام می کنيم." سپس می افزايد: "ما با پای راست وارد معبد و خانه ی جديد شده و با پای چپ از آن ها خارج می شويم."

گويا صحبت از خانه، مادر شوهر آنسويا را به ياد باور ديگری می اندازد."وقتی از مراسم مرگ کسی به خانه بر می گرديم قبل از ورود به خانه، سه بار مقداری آب را در دست يا ظرفی ريخته و از جلو به پشت سرمان می پاشيم تا بدين وسيله نحسی را از خود و اعضای خانواده امان دور نمائيم."

آنوشا پنجه در موهای بلند و شب رنگش می کشد و می گويد: "دخترها و زنان جوانی که موهای بلندی دارند، در شب هایی که از خانه خارج می شوند موهايشان را بالای سرشان جمع می کنند تا ارواح شرير سرگردان آنان را به توسط موهای بلند افشانشان به تسخير خود در نياورند
."