All rights reserved. استفاده از مطالب با "ذکر منبع" آزاد است


contact: zaramajidpour@gmail.com


---------------------------------------------------------------



Friday, March 20, 2009

ولخرجی‌های بانوی اول زیمبابوه

عکس از سايت سيدنی مورنينگ هرولد

1387-12-30
نویسنده: زارا مجيدپور


شهرزاد نیوز: "گريس" به لباس و کفشهای گران قيمتی که توسط معروفترين طراحان جهان تهيه می شوند، سخت علاقه مند است. او سه هزار جفت از بهترين کفش های دنيا را در اختیار دارد. گريس تنها در مدت دو ساعت گردش در فروشگاههای شهر پاريس 75 هزار پوند خرج کرد. در طول 15 سالی که از ازدواجش می گذرد، مبلغ 2.1 ميليون پوند را در فروشگاههای کشورهای مختلف هزينه
نموده است1

اگر تصور می کنيد گريس، يکی از ستارگان مشهور هاليوود يا يکی از زنان ثروتمند جهان است، سخت در اشتباهيد


اين زن کسی نيست جز گريس موگابه، زن رابرت موگابه، رييس جمهور کشور زيمباوه. بی گمان خريد کردن با "پول شخصی" به هر ميزان حق هر انسانی است؛ اما اگر فرد "بيت‌المال" را جيب شخصی خود بپندارد، آن وقت است که مشکل آغاز می شود

رابرت موگابه پس از درگذشت همسر اولش، در سال 1994 با منشی اش گريس به شیوه سنتی و دو سال بعد از آن براساس کليسای کاتوليک ازدواج نمود. تا زمانی که تحريم عليه کشور وضع نگشته بود، بانوی ی اول زيمباوه علاقمند بود که در شهرهای اروپايی اوقات خود را به خريد کردن سپری نمايد. اما در سالهای اخير او مجبور شده است به فروشگاههای کشورهای جنوب شرق آسيا قناعت نمايد

.
گريس 40 سال از همسر 85 ساله اش جوانتر است. گفته می شود که رابرت موگابه به روابط همسر جوانش با دو مرد بازرگان در فواصل زمانی مختلف مشکوک شده بود. البته يکی از دو
فرد مذکور در حادثه ی رانندگی کشته شد. کشته شدن مخالفان سياسی يا افراد "مساله دار" در حادثه ی رانندگی، قضيه ی تازه ای در این کشور نيست.
چند روز پيش همسر نخست وزير نيز به همين روش کشته شد. البته گفته می شود که هدف اصلی، "مورگن سانگيرای"، نخست وزير، بود نه همسرش. سانگيرای رقيب اصلی رابرت موگابه در سه دوره انتخابات رياست جمهوری گذشته بود که سرانجام با ميانجيگری کشور آفريفای جنوبی، موگابه حاضر شد او را به عنوان نخست وزير بپذيرد


اگر چه کشور زيمباوه به لحاظ معادن زير زمينی بسيار غنی است و روزگاری به خاطر رونق صنعت کشاورزيش"سبد نان آفريقا" خوانده می شد، اما سياست اعضای رده بالای حزب حاکم - زانو پی اف - و در راس آن شخص موگابه، باعث شد که امروزه مردم آن سرزمين برای سير کردن شکمهای گرسنه اشان به کمکهای جهانی نيازمند باشند. زيمباوه در بين کشورهای جهان دارای بالاترين نرخ تورم است. تورم در آن کشور به حدود پنج سکستيليون- عدد پنج به همراه 21 صفر(2)- رسيده است و هر روز نيز اين عدد بزرگتر می شود

.
در فروشگاههای اين کشور مواد اصلی چون نان، شکر، شير يافت نمی شود و به دليل تورم "دلار زيمباوه" مدتی است که ديگر در داخل آن کشور مبادله نمی شود و يا به سختی مبادله می شود. مثلا برای تهيه يک قرص نان، می بايست ميليونها دلار زيمباوه پرداخت نمود و هر روز نيز بر قيمت آن افزوده می شود. به دليل بی ارزشی واحد پول ملی، از ارزهای خارجی به خصوص "رند" آفريقای جنوبی استفاده می شود. يکی از دلايل استفاده از رند در زيمباوه، حضور 5 ميليون زيمباوه ای در آفريقای جنوبی است که اغلب برای
سير نگاه داشتن اعضای خانواده اشان، هر ماه مبلغی از دستمزد خود را برای آنان ارسال می نمايند


البته بی پولی تنها گريبانگير مردم عادی نيست، بلکه حتی ديپلماتها نيز با آن دست و پنجه نرم می کنند. ماههاست که دولت زيمباوه قادر نيست حقوق آنان را پرداخت نمايد. به تازگی يکی از ديپلماتهای زن زيمباوه ساکن در اتريش "خودکشی" نمود. گفته می شود عدم توانايی او در پرداخت هزينه هايش سبب شد که او خودکشی نمايد. ديپلماتهای زيمباوه ای ساکن در ايران، هند و استراليا نيز به دليل عدم پرداخت کرايه خانه هايشان، برای صاحب خانه ها مشکل آفرين شده اند3


در حالی که بانوی اول زيمباوه در فروشگاههای هنگ کنگ و مالزی ساعات خوشی را به خريد کردن سپری می نمايد، مردم گرسنه ی زيمباوه، علاوه بربيماری مهلک اچ آی وی- ايدز، اين روزها با بيماری "وبا" نيز دست و پنجه نرم می کنند. به نقل از سازمان سلامت جهانی، بيش از چهار هزار نفر به دليل بيماری وبا جان باخته اند و بيش از 80 هزار نفر به آن مبتلا می باشند. اين در حالی است که رييس جمهور آن کشور تا چندی پيش وجود این بيماری را در کشورش انکار می نمود



پانوشت‌ها


1 - www.newszimbabwe.com
2 - ttp://blogs.thetimes.co.za/hartley/2009/02/04/zimbabwe-inflation
3-5000000000000000000000-five-sextillion/








Wednesday, March 11, 2009

پاهامو پيدا نکردم

<

نویسنده: زارا مجيدپور
1387-12-20

شهرزادنیوز: در روزهای عادی با پرداخت مبلغی بيشتر به کنسولگری کشور چين در شهر ژوهانسبورگ، می‌توان ويزای فوری دريافت نمود، اما هر چه به زمان برگزاری المپيک نزديک‌تر می‌شديم دريافت ويزا نيز با تاخير بيش‌تری همراه می‌شد، بگذريم که در آن روزها از ويزای فوری هم خبری نبود. بين تماشای مسابقات المپيک يا پاراالمپيک، دومی را برگزيدم.


در اين که چينی‌ها برای برگزاری المپيک سنگ تمام گذاشته بودند حرفی نبود، هر چند که پاراالمپک نيز دست کمی از المپيک نداشت. اما آن چه که پاراالمپيک را برايم جذابتر می ساخت ديدار مردان و زنان مصمم و با اراده‌ای بود که نقص عضوشان نه تنها آنان را گوشه‌گير، افسرده و منزوی نساخته بود بلکه در ميدانی به اهميت پاراالمپيک، رقابتی ديدنی و تحسين‌برانگيز را به نمايش می گذاشتند. حضور تک تکشان از عزم، اراده و توان بالای انسانی حکايت می‌نمود



علاوه بر تماشا‌ی مسابقات پاراالمپيک با آن اختتاميه‌ی فراموش نشدنی در "لانه ی پرنده"، اين فرصت نيز برايم فراهم شد که با چند تن از ورزشکاران کشورهای مختلف ديدار و گفتگو نمايم که در میان آنها، ملاقات با "سريع‌ترين دونده‌ی بدون پا" بی شک يکی از خاطره‌انگيزترين شان بود. برای اولين بار "آسکار پيستوريوس" را به همراه ورزشکاران پارالمپيکی در ضیافت سفارت آفريقای جنوبی در چين ملاقات نمودم. در آن جمع، اسکار و شناگر قهرمان "ناتالی دِتُوی" نياز به معرفی نداشتند



در مسابقات پاراالمپيک پکن، حضور دو ورزشکار هم‌وطن، اسکار پيستوريوس با سه مدال طلا در 100، 200 و 400 متر و ناتالی دِتُوی با کسب 5 مدال طلا به راستی چشمگير و تحسين‌برانگيز بود. ناتالی تنها ورزشکاريست که علاوه بر پاراالمپيک در المپيک نيز شرکت نمود و در ميان 24 شناگرشرکت کننده، رتبه‌ی شانزدهم را به خود اختصاص داد. در رستوران آفريقای جنوبی در شهر پکن، مهمانی کوچکی‌ی به افتخار آسکار برگزار شد که در آنجا برای دومين بار "دونده‌ی تيغه‌ای" را ملاقات نمودم.

بر سر در وروديه‌ی رستوران پارچه‌ی زردرنگی نصب شده بود که ورود او را خوش‌آمد می‌گفت. اسکار با لبخندی به لب در گوشه‌ای ايستاده بود. اغلب افراد حاضر در دو مهمانی از فروتنی و "خاکی" بودن قهرمان دونده سخن می‌گفتند و او را به خاطر دارا بودن آن خصائل تحسين می‌نمودند. تا زمانی که سراپا ايستاده بود، ظاهرش با يک فرد سالم هيچ تفاوتی نداشت اما به محض آن که قدم از قدم برمی‌داشت پاهای مصنوعی‌اش باعث می‌شد که با تانی گام بردارد



بعد از سخنرانی‌ی کوتاه يکی از برگزارکنندگان ضيافت، از اسکار خواسته شد که برای مدعوين سخنرانی نمايد. او همان طور که لبخند بر لب داشت به شوخی گفت: "من دونده‌ام، نه سخنران" و سپس ادامه داد: "بايد همون حرفهایی که قبلا گفتم رو دوباره تکرار کنم. من اسکار پيستوريوس هستم، 22 سالمه و دونده‌ی رشته‌های 100، 200 و 400 مترم. در 11 ماهگی پاهامو از دست دادم و اصلا هم فکر نمی‌کردم يه روزی دونده بشم. اوایل، من هم مث پسرهای ديگه، رگبی و تنيس بازی می‌کردم اما حالا يه دونده‌ام


زمانی که اسکار از پای تيغه‌ای و سازنده آن و هم چنين از مشکلاتش برای ورود به پاراالمپيک حکايت می‌کرد يکی از پاهای تيغه‌ای و هم چنين يکی از مدال‌های طلايش بين حضار دست به دست می‌شد. وقتی اسکار چند لحظه ای سکوت کرد، يک نفر از ميان جمع او را مخاطب ساخت و گفت: "يه خاطره برامون تعريف کن". اسکار کمی روی صندلی جا به جا شد و بعد از چند لحظه گفت: "اعضای خانواده‌ام به خاطر پا نداشتنم هيچ وقت به من ترحم نمی‌کردند. برای آن‌ها، من هيچ فرقی با يک فرد سالم نداشتم، من هم هميشه از دوستام و هم کلاسي‌هام می‌خواستم که با من مثه يک آدم پادار رفتار کنند. يه شب تو خوابگاه، چند تا از دوستانم؛ پاهای منو قايم کردند و در قسمتی از اتاق که من خوابيده بودم مواد اشتعال‌زا ريختند و آتيش زدند و بعد داد زدند آتيش... آتيش


با داد و هوار بچه‌ها از خواب پريدم و با ديدن آتيش خيلی هول کردم و سعی کردم پاهامو پيدا کنم! اون لحظه کسی تو اتاق نبود که به من کمک کنه و چون نتونستم پاهامو پيدا کنم، شروع کردم به گريه کردن. هنوز چند لحظه از گريه کردنم نگذشته بود که ديدم دوستام در حالی که بلند بلند می‌خندند وارد اتاق شدند و در حالی که آتيش کم جوون رو خاموش می‌کردند به من گفتند: بازم می‌خواهی ما مثل يه آدم پادار با تو رفتار کنيم؟ تازه آن وقت بود که فهميدم تمام ماجرا صحنه‌سازی بوده." حرف آسکار تمام نشده بود که کلمه‌ی" آخی‌ی" بعضی از خانم‌ها از گوشه و کنار شنيده شد اما صدای کف زدن برخی از مردها به همراه خنده‌های بلندشان چنان بر سالن حاکم شد که حتی اسکار را نيز به خنده انداخت


ژوهانسبورگ- آفريقای جنوبی