All rights reserved. استفاده از مطالب با "ذکر منبع" آزاد است


contact: zaramajidpour@gmail.com


---------------------------------------------------------------



Wednesday, September 19, 2007

اولين زن برنده جايزه صلح نوبل درقاره آفريقا


1386-06-28 نویسنده زارا مجيدپور - شهرزاد نیوز





شهرزاد نیوز: بافت مرد سالارانه قبايل آفريقايی، به زنان اين فرصت را نمی دهد که توانايی و خلاقيت خود را پرورش دهند و از قالب زن سنتی، بدر آيند. با وجود اين هنوز زنان انگشت شماری هستند که توانسته اند خود را از سنتهای دست و پا گير و مردانه جامعه اشان برهانند و نامشان را با عنوان "اولين" ها گره بزنند. نام اين دسته از زنان نه تنها مرزهای کشور خودشان را در نورديد بلکه نگاه و توجه مردم جهان را متوجه قابليتهای آنان نمود.

"ونگری مآتای" از جمله اين زنان است. در سال 2004، ونگری مآتای، اولين زن در قاره آفريقا بود که بخاطر فعاليتهايش توانست جايزه جهانی صلح نوبل را به خود اختصاص دهد.

ونگری ماتای

ونگری، در سال 1940 در يکی از روستاهای کنيا از پدر و مادری کشاورز بدنيا آمد. او بعد از فارغ التحصيلی از مدرسه برای ادامه تحصيل به کشور آمريکا رفت. در سال 1964، توانست در رشته زيست شناسی از کالج بنديکت کانزاس ليسانس خود را دريافت نمايد. سپس در مقطع فوق ليسانس ادامه تحصيل داد و توانست از دانشگاه پيتس برگ فارغ التحصيل گردد.

بعد از فارغ التحصيلی از دانشگاه پيتس برگ به کشور خود کنيا بازگشت و در دانشگاه نايروبی در مقطع دکترا ثبت نام کرد. ونگری، اولين زن در آفريقای مرکزی و شرق آفريقاست که توانست مدرک دکترا بگیرد.در سال 1971 او بعنوان استاد در همان دانشگاه مشغول به کار شد.

در سال 1969 شوهر ونگری او را طلاق داد. در دادگاه، شوهرش علت طلاق را اينگونه عنوان کرد: ونگری، دارای قدرت تفکر خيلی بالايه و من نمی تونم اونو کنترل کنم. ريس دادگاه با نظر شوهر موافقت کرد. موافقت قاضی با شوهر، اعتراض ونگری را در پی داشت. اعتراض عليه قاضی باعث شد او چندی به زندان فرستاده شود.

قاضی از ونگری خواست که بعد از طلاق، فاميل شوهرش "مآتای" را از کنار اسم خود حذف کند. ونگری با زيرکی توانست با اضافه کردن يک حرف به فاميلش هم رضايت قاضی را کسب کند و هم فاميل خود را حفظ نمايد.

ونگری مآتای در سال 1977، سازمان غير دولتی "جنبش کمر بند سبز" را تاسيس کرد. جنبشی که از بدو تاسيس تا کنون توانسته بيش از 30 ميليون درخت در سراسر کشور کنيا بکارد. به همين دليل ونگری را "مادر درخت آفريقا"می نامند. نامی که براستی شايسته اوست. اهميت اين کار زمانی بيشتر معلوم می شود که به گزارش سازمان ملل در سال 1989 توجه کنيم. طبق اين گزارشدر ازای هر صد درختی که در آفريقا قطع می شود تنها 9 درخت کاشته می شود به همين دليل خاک در آفريقا به سرعت دچار فرسايش شده، وآبها آلوده می شود.

به باور ونگری مآتای، کاشتن درخت يعنی زندگی بهتر برای نسلهای آينده. به همين دليل مردم را به کاشتن درخت تشويق می کند.

در سال 1997 ونگری خود را برای انتخابات رياست جمهوری کنيا آماده کرد اما فقط چند روز قبل از انتخابات، حزبش او را از ليست خود خارج ساخت. اگر چه ونگری نتوانست در آن انتخابات شرکت نمايد اما در همان سال به عنوان نماينده به مجلس کنيا راه يافت.

در دوران رياست جمهوری " کيباکی"، ونگری به معاونت وزارت محيط زيست کنيا برگزيده شد و از ژانويه 2003 تا نوامبر 2005 در اين سمت ايفای نقش کرد.

در دوران رياست جمهوری "دنيل آراپ موی" و پروژه ساختن خانه های لوکس اش که باعث شد صدها درخت قطع گردد، نام ونگری مآتای، بعنوان مخالف پروژه ريس جمهور بر سر زبانها افتاد.

مخالفتهای ونگری با ريس جمهور باعث دستگيری او شد، حتی در مواردی او را مورد ضرب و شتم قرار دادند. اما محدوديتها، دستگيری و حتی ضرب و شتم از طرف آراپ موی و عواملش، نتوانست ذره ای خلل در باور ونگری به وجود آورد بر عکس، او جدي تر از گذشته برای تحقق خواست هايش فعاليت کرد.

در سال 2004 ونگری مآتای، بخاطر فعاليت در زمينه های محيط زيست، دموکراسی، حقوق بشر و حقوق زنان توانست اولين زن در قاره آفريقا باشد که جايزه صلح نوبل را به خود اختصاص داد.

علاوه بر جايزه نوبل، ونگری دهها جايزه بين المللی نيز دريافت نمود که يکی از مهمترين آنها مدال لژيون دو نور فرانسه است. در سال 2006 ريس جمهور وقت فرانسه ژاک شيراک آن را که بالاترين مدال افتخار در فرانسه است به ونگری مآتای اعطا کرد.

ونگری، علاوه بر محيط زيست به حقوق بشرو مسايل و مشکلات زنان نيز می پردازد و در اين راه به آنها آموزش می دهد. ونگری مآتای، به مردم در مورد باورهای غلط و خرافيشان هشدار می دهد و تلاش می کند با آموزش درست به مردم از مشکلات موجود بکاهد. مثلا کسانی که ابتلايشان به بيماری ايدز را خواست خدا می دانند و با قبول اين تفکر باطل، ويروس ايدز را به ديگران نيز انتقال می دهند و يا مردانی که برای رها شدن از بيماری ايدز با دختران باکره همبستر می شوند. به نظر ونگری اين گونه باورهای غلط باعث تجاوز و خشونت عليه کودکان در جامعه می شود.

در سال 2005 از طرف مجله "تايم " ونگری مآتای يکی از 100 زن قدرتمند جهان معرفی شد. زنانی که خواهان تغيير و تحول در جهانند. بی گمان در بين نامهای نجات دهندگان محيط زيست از تخريب و ويرانی نام ونگری مآتای در صدر خوش می درخشد.

ژوهانسبورگ -آفريقای جنوبی

zaramajidpour@yahoo.co.uk

Thursday, September 13, 2007

قهرمان کوچک


1386-06-22 برگردان: زارا مجيدپور – شهرزاد نیوز




شهرزاد نیوز: سلام ...اسم من انکوزی جانسونه ...من در منطقه مل ول ژوهانسبورگ زندگی می کنم ... من 11 سالمه و به بيماری ايدز مبتلا هستم ...مادرم اچ آی وی مثبت بود وقتی منو حامله بود، و اين جوری ويروس به من هم منتقل شد . وقتی بدنيا آمدم اچ آی وی مثبت بودم ...مادرم نتونست منو پيش خودش نگه داره ...من می دونم که اون منو خيلی دوست داشت . فقط می ترسيد اطرافيانش با ديدن من بفهمند که اون مبتلا به اين بيماريه.. .برای همين من به يک آسايشگاه اچ آی وی –ايدز سپرده شدم ...بعد از دو سال آسايشگاه بخاطر وضعيت مالی بسته شد ... مادر خونده ام "گيل "که مدير آسايشگاه بود، روزهای تعطيل منو خونه خودش می برد و بعد از تعطيلی آسايشگاه، منو به فرزند خوندگی قبول کرد و تا الان 8 ساله که با هم زندگی می کنیم ...

مامان گيل به من ياد داده که چه جوری مواظب خونم باشم ... اگر بخاطر بريدگی خونريزی کردم بايد زخممو باند پيچی کنم يا چسب زخم بزنم ... من می دونم که خون من برای آدمهایی که زخم دارند خطرناکه، چون از طريق همون زخم، خون من می تونه بيماری رو به اونها منتقل کنه ... اين تنها موقعيه که ديگران بايد مواظب باشند وقتی که منو لمس می کنند.. .در سال 1997 مامان گيل، به يه مدرسه ی ابتدايی رفت تا منو در اونجا ثبت نام کنه ... در فرم مدرسه سوال کرده بودند آيا کودک شما به بيماری مبتلاست ؟... مامان گيل نوشت، بله،ايدز... من و مامان گيل هيچوقت بيماريمو پنهون نمی کنيم و در مورد اون به راحتی حرف می زنيم ...

مامان گيل منتظر بود تا از مدرسه خبر بدن. گفته بودند که به مامان زنگ می زنند... معلم ها و والدين بچه های اون مدرسه با هم در مورد پذيرش من حرف زدند .50 درصد اونها موافق بودند و 50 درصد ديگه مخالف پذيرش من بودند... مامان گيل اين مساله رو با روزنامه ها در ميون گذاشت ...انگار کسی نمی دونست با من چی کار کنه .چونکه من ناقل بيماری بودم ... بعدا، مدرسه ای برای بچه های اچ آی وی –ايدزی درست شد ... من خيلی خوشحالم که بگم همه بچه های مبتلا به اين بيماری می تونند به مدرسه برند وفرقی بين اونها و بچه های ديگه نباشه ...

همون سالی که من به مدرسه رفتم مادر واقعی ام "دافنی "فوت کرد...اون برای تعطيلات به نيو کاسل رفته بود و در خواب فوت کرد...مامان گيل تلفنی اين خبر رو شنيد و بلافاصله گفت که چی شده ... من گريه کردم... مامان گيل منو به مراسم دفن مامان دافنی برد. من مادرمو در تابوت ديدم ...چشمهاش بسته بود... بعد ديدم که اونو دفن کردند و تابوتش رو با خاک پوشوندند ... مادر بزرگم خيلی ناراحت بود چونکه دخترش فوت کرده بود...اونجا من پدرمو برای اولين بار ديدم ... من هيچوقت نمی دونستم که پدر دارم ... انگار خيلی ناراحت بود ... فکر کردم چرا اون، من و مادرمو رو ول کرد ...بعضیها از مامان گيل می پرسيدند که خواهرم کجاست ؟ مامان گيل بهشون گفت: چرا از پدرش نمی پرسيد؟...بعد از خاکسپاری من خيلی دلم برای مادرم تنگ ميشه. اما می دونم که اون تو بهشته ... می دونم که اون مواظب منه ...اون هميشه تو قلب من جا داره ...

من از ايدز متنفرم .چونکه تند تند مريض می شم و اين منو ناراحت می کنه ... من به بچه هایی که با اچ آی وی بدنيا می آند زياد فکر می کنم ... کاش دولت به مادرهای حامله ی مبتلا "AZT " بده تا ويروس از مادر به جنين سرايت نکنه ... نوزادهای مبتلا به اچ آی وی خيلی زود می ميرند ... من يکی از اين نوزادها رو می شناسم که چند وقتی با ما زندگی می کرد ... اسم اون "ميکی "بود.اون نمی تونست به راحتی نفس بکشه. نمی تونست غذا بخوره ... يکروز که حالش اصلا خوب نبود مامان گيل اونو به بيمارستان برد اما اون مرد... اون يک نوزاد با نمک بود ... من فکر می کنم دولت بايد اون کار رو شروع کنه. چون من نمی خوام نوزادها بميرند ...

من و مامان گيل هميشه می خواستيم يه آسايشگاه برای مادرها و بچه هاشون که اچ آی وی دارند درست کنيم... خيلی خوشحالم که بگم اولين آسايشگاه بنام "بهشت انکوزی "افتتاح شده و ما از 10 مادر و 15 کودک مواظبت می کنيم ...من و مامان گيل می خوايم تا آخر سال ديگه 5 تا ديگه بهشت انکوزی درست کنيم ... من می خوام مادرهای بيمار به اينجا بياند تا مجبور نشند از بچه هاشون جدا بشند. اينجوری هر دوشون طولانی تر زنده می مونند... چون عشق مادر و بچه باعث زنده موندن هر دوشون می شه... من می خوام وقتی بزرگ شدم معلم بشم و به همه در مورد اچ آی وی –ايدز آموزش بدم و اگر مامان گيل بذاره در تموم کشور می گردم تا به مردم آموزش بدم ... من می خوام مردم در مورد ايدز بدونند...بدونند که با لمس کردن، بغل کردن و دست دادن با افراد ناقل، به اين بيماری مبتلا نمی شند...بگم که ما هم انسانيم به ما اهميت بدند و ما رو قبول کنند... ما آدمهای معمولی هستيم. دو دست و دو پا داريم ... می تونيم حرف بزنيم .. .نيازهامون مثل ديگرونه... از ما نترسند ... ما همه مثل هم هستيم ...

سخنرانی انکوزی، پسرک لاغر اندام با آن کت و شلوار براق تيره اش، در کنفرانس جهانی ايدز در دربن آفريقای جنوبی چنان بود که اشک را از چشم شنوندگانش جاری ساخت.

گيل جانسون، مادر خوانده انکوزی می گويد: من می خواستم کار بيشتری جز حرف زدن در مورد اچ آی وی(ايدز) انجام بدم. برای همين انکوزی را به فرزند خوندگی قبول کردم.

يک سال بعد، انکوزی در کنفرانس ايدز در آتلانتای جورجيا شرکت کرد و دوباره پيغام خود را به گوش جهانيان رساند. در سال 1997 بعد از بازگشت از کنفرانس و سپری کردن کريسمس، حال انکوزی رو به وخامت گذاشت و بالاخره ايدز، اين مبارز کوچک را زمانی که فقط 12 سال داشت، از پای درآورد.

در يک نظر سنجی در آفريقای جنوبی اين پسرک 12 ساله در مقام سوم بهترين شهروند اين کشور جای گرفت. بی گمان جمله نلسون مندلا در وصف انکوزی گويای تمامی حقيقت است "او سمبل مبارزه برای زندگيست".

*توضیح شهرزاد نیوز: ترجمه متن سخنرانی "انکوزی" در کنفرانس جهانی ایدز

ژوهانسبورگ -آفريقای جنوبی

zaramajidpour@yahoo.co.uk

Sunday, September 2, 2007

شاخ آفریقا، نیازمند صلح و امنیت


از ۱۵ سال پیش تا کنون شاخ آفریقا در تب و تاب جنگ داخلی و بحران خشکسالی می سوزد. بعد از سقوط محمد زیاد باره، دولت انتقالی در سومالی روی کار آمد که توسط ارتش کشور اتیوپی حمایت می شود. در مقابل این دولت اسلامگرایان طرفدار محاکم اسلامی قرار دارند که گفته می شود از حمایت مالی عربستان سعودی برخوردارند و با القاعده روابط نزدیکی دارند.



شنبه ۱۰ شهريور ۱٣٨۶ - ۱ سپتامبر ۲۰۰۷


گویا دیواری کوتاهتر از دیوار خبرنگاران وجود ندارد، هر چه خبرنگار مستقل تر باشد دیوار اونیز کوتاهتر خواهد بود. در طول سال جاری ۷ خبرنگار در کشور سومالی به قتل رسیدند. آخرین آنها آقای عبدل کدیر مآهاد موآلیم کسکی، یکی از خبرنگاران رادیو محلی بنادیر بود که مورد حمله قرار گرفت و به قتل رسید.

رادیو بنادیر ایستگاه رادیویست که فعالیت خود را از سال ۲۰۰۰ در موگادیشو پایتخت سومالی آغاز کرده است. این رادیو خود را حامی آزادی بیان، دموکراسی کامل، عدالت برابر و صلح معرفی می کند و به نظر می رسد که سعی می کند مستقل عمل نماید.

عبدل کدیر کسکی، یکی از اعضای فعال اتحادیه ملی خبرنگاران سومالی بود که روز قبل از به قتل رسیدنش با روسای این اتحادیه دیدار کرده و مسایل و مشکلات منطقه خود را با آنها در میان گذاشت. منطقه ای که خود در آن به قتل رسید.

دو هفته قبل از مرگ کسکی، دو خبرنگار دیگر از جمله مهاد احمد المی، صاحب دو ایستگاه رادیویی و یک کانال تلوزیونی توسط دو مرد مسلح به ضرب گلوله به قتل رسیدند.

با توجه به عدم پذیرش مسولیت سه قتل اخیر توسط "طرفداران محاکم شرعی" و استقلال نسبی خبرنگاران مذکور انگشت اتهام به سوی دولت سومالی نشانه گرفته شده است. هر چند نخست وزیر سومالی اعلام نمود: که دولتش خواهان فعالیت آزاد خبرنگاران می باشد و در این راه نیز به آنها کمک خواهد کرد.

اما دولت سومالی برخلاف گفته اش، یکی از ایستگاههای رادیویی مستقل در مودگادیشو، بنام شبله را بدون هیچ اخطار قبلی تعطیل نمود. طبق گفته یوسف عثمان دبیر سرویس انگلیسی رادیو شبله، دولت هیچ دلیلی برای تعطیلی رادیو اعلام نکرد وحتی به گردانندگان رادیو توضیح نداد که چه قانونی را زیر پا گذاشته اند. دولت سومالی علاوه بر تعطیلی رادیو ٨ خبرنگار از جمله سردبیر را بازداشت نمود.

عمر فاروک عثمان، یکی از اعضای برجسته اتحادیه خبرنگاران سومالی بعد از کشته شدن عبدل کدیر کسکی گفت: کشته شدن همکار دردناک است اما دردناکتر زمانیست که عدالتی وجود نداشته باشد .

عثمان از جامعه بین المللی تقاضا کرد که تحقیقاتی را برای پیدا کردن علت قتل همکارانش انجام دهند. عدم وجود امنیت جانی بعلاوه عدم وجود عدالت که عمر فاروق عثمان به آن اعتراف می کند از نگرانی خبرنگاران سومالیایی حکایت می کند. کشته شدن هفت خبرنگار در سال جاری طبیعتا خبرنگاران بخصوص خبرنگاران رادیویی را که عمدا مورد حمله قرار می گیرند نگران کرده است .

از ۱۵ سال پیش تا کنون شاخ آفریقا در تب و تاب جنگ داخلی و بحران خشکسالی می سوزد. بعد از سقوط محمد زیاد باره، دولت انتقالی در سومالی روی کار آمد که توسط ارتش کشور اتیوپی حمایت می شود. در مقابل این دولت اسلامگرایان طرفدار محاکم اسلامی قرار دارند که گفته می شود از حمایت مالی عربستان سعودی برخوردارند و با القاعده روابط نزدیکی دارند.

گویا جنگ شبه نظامیان اسلامگرا با دولت انتقالی که حمایت ارتش مسیحیی اتیوپیایی را پشت سر خود دارد برای طرفداران محاکم اسلامی جنگ اسلام است با مسیحیت!

به گفته شیخ احمد یکی از رهبران اسلامگرا، محاکم اسلامی جنبش سیاسی نیست بلکه انقلاب مردمیست. او ادعا کرد که قصد اسلامگراها واگذاری قدرت به مردم سومالیست و با این واگذاری قتل و کشتار و نا امنی بعد از ۱۶ سال در سومالی پایان خواهد گرفت.

اما بر خلاف گفته شیخ احمد، در طول شش ماهی که طرفداران محاکم اسلامی توانستند پایتخت و بخش بزرگی از سومالی را تحت
کنترل خود در آورند نه تنها قدرت به مردم واگذار نشد بلکه خشونت در این کشور به میزان بی سابقه ای رسید.

ژوهانسبورگ -آفريقای جنوبی

zaramajidpour@yahoo.co.uk