All rights reserved. استفاده از مطالب با "ذکر منبع" آزاد است


contact: zaramajidpour@gmail.com


---------------------------------------------------------------



Thursday, February 27, 2014

ایرنا سندلر و کودکان يهودی


 
 

نويسنده: زارا مجيدپور
ايرنا سندلر، زن جوانی بود که به کار پرستاری و مددکاری اجتماعی مشغول بود. اگر چه ايرنا، مسيحی کاتوليک بود اما با اشغال سرزمينش، لهستان توسط آلمان نازی به سازمان مقاومت "زگوتا" پيوست، سازمانی که هدفش نجات جان يهوديان از مرگ بود.
 در دورانی که هيتلر، مرگ را "راه حل نهايی مساله يهوديان" می دانست و در اردوگاههای چون آشويتس صدها هزار نفر انسان در اتاق های گاز جان می دادند و در کوره های آدم سوزی، خاکستر می شدند ايرنا و همکارانش 3 هزار مدرک جعلی برای کمک به يهوديان تهيه نمودند.
کمک به يهوديان که از طرف نازيها با کلمات توهين آميزی چون"موش" و غيره مورد خطاب قرار می گرفتند نه تنها آسان نبود بلکه در صورت شناسايی فرد توسط گشتاپو؛ پلس مخفی آلمان نازی مرگ  گاه همراه با شکنجه عاقبت کار فرد امداد رسان بود و اين سرنوشت اغلب اعضای خانواده ی او نيز در بر می گرفت.
ايرنا، در نقش متخصص لوله کشی و فاضلاب
سازمان مقاومت زگوتا، از ايرنا می خواهد که به عنوان رييس شاخه کمک به کودکان يهودی جان آنها را نجات بخشد. ايرنا با کسب مجوز کار به عنوان متخصص لوله کشی و فاضلاب وارد محله ی يهودی نشين ورشو می شود.
او با استفاده از شگردههای مختلف توانست دو هزار و پانصد نوزاد؛ خردسال و گاه نوجوان را از محله يهوديان خارج نمايد. گاه کودکی را در قسمت پايين جعبه ابزارش پنهان می کرد و گاه آنان را در لوله جاسازی می نمود. ايرنا سگش را آموزش داده بود که به هنگام بازرسی کاميونش توسط سربازان نازی پارس نمايد. پارس کردن سگ، پوششی بود برای مخفی کردن صدای احتمالی نوزاد يا کودک پنهان شده از شنود سربازان.
در انتهای کاميون ايرنا، علاوه بر لوله ها و سگ، کيسه ای هم وجود داشت که از آن برای مخفی کردن کودکان بزرگتر استفاده می نمود. ايرنا، با کمک همکارانش ناجی جان دو هزار و پانصد کودک يهودی از مرگ بود اما نتوانست تا پايان جنگ به کارش ادامه دهد. او توسط نازيها دستگير و تحت شکنجه قرار گرفت. با آن که دو دست و پاهايش شکسته شدند اما توانست جان به سلامت برد.
نام ها در ظرف شيشه ای
کودکان نجات يافته، يا به خانواده ها به عنوان فرزند خوانده سپرده شدند يا در يتيم خانه ها مورد سرپرستی قرار گرفتند. جای که ديگر سايه مرگ بالای سرشان نبود. ايرنا، نام هر کودکی خارج شده را ثبت و ضبط می نمود و سپس يادداشتهايش را در ظرف شيشه ای گذاشته و آن را زير درخت پشت خانه اش پنهان می کرد. او اميدوار بود که روزی کودکان را به خانواده هايشان بازگرداند اما اتاق های گاز اردوگاههای نازيها بيشتر پدر و مادرها را از کودکانشان برای هميشه جدا نمود.
کودکی ايرنا
ايرنا، هفت ساله بود که پدر پزشکش به علت بيماری تيفوس در گذشت. بعد از مرگ پدر چند نفر از رئوسای جامعه يهودی به مادر ايرنا که زنی مسيحی کاتوليک بود پیشنهاد می نمايند که هزينه ی تحصيل کودک پدر از دست داده را بپردازند. که مادر می پذيرد. در دوران دانشگاه، ايرنا به حزب سوساليست که قدرتمندترين حزب دست چپ لهستان بود پيوست. در همان دوران، شاهد سياست تبعيض مذهبی عليه يهوديان بود که عليه آن سياست قد علم نمود. اين اعتراض سه سال اخراجش از دانشگاه را به همراه آورد.
جايزه صلح نوبل
در سال 2007، ايرنا يکی از نامزدهای جايزه صلح نوبل بود اما به جای او سياستمدار آمريکايی "ال گور" به جهت فعاليت هایش درباره محيط زيست و گرمايش جهانی انتخاب شد.
ايرنا سه فرزند داشت که اولين آنها در نوزادی از دنيا رفت. فرزند دومش بر اثر سکته قلبی در سال 1999 دست از دنيا شست و تنها فرزند باقی مانده، دختری است که می کوشد نام مادرش را زنده نگاه دارد. ايرنا در سال 2008، در سن 98 سالگی در شهر ورشوی لهستان چشم بر دنيا بست.

 

Monday, February 3, 2014

"لوليتا"، زنی که نامش با تاریخ پرتوريکو گره خورده

نويسنده: زارا مجيدپور, ١٤ بهمن ١٣٩٢
 
لوليتا زن وطن پرستی بود باورمند به سوسياليسم، که برای باورش دست به اسلحه برد. از همين رو برخی از مخالفانش او را تروريستی می دانند که در صورت پيروزی او و هم فکرانش، پرتوريکو به کشوری غرق در فقر و فلاکت تبديل می شد. کشوری بی بهره از ابتدايی ترين امکانات و حقوق اوليه انسانی چون برخی از کشورهای دريای کارائیب.
Lolita1
شهرزاد نیوز: "پدرو" (1) به "لوليتا" دستور می دهد تا "مهمترين نقطه استراتژيکی دشمن" را هدف قرار دهد و لوليتا همان می کند که پدرو خواسته بود. در سال 1954 لوليتای جوان و زيبا رو با صورتی آرايش کرده و لباس شيکی بر تن به همراه سه نفر ديگر وارد پارلمان آمريکا می شود و در حالی که اسلحه ای به دست داشت، فرياد می زند: "زنده باد پرتوريکوی آزاد" و سپس پرچم سرزمينش را به اهتزار درمی آورد.
اگر چه لوليتا فرياد می کشد که "من برای کشتن کسی نيامده ام، آمده ام تا برای پرتوريکو بميرم"، اما سی گلوله از چهار اسلحه خارج می شوند که باعث مجروح شدن پنج تن از اعضای کنگره می گردند. بنا به گفته ی لوليتا، او تنها سه گلوله به سقف ساختمان شليک کرده بود.
پرتوريکو، سرزمينی تحت قيومت آمريکا
در سال 1493 کريستف کلمب وارد مجمع الجزاير پرتوريکو شد و آن سرزمين را "سان خوان باتيستا" نام نهاد و خود به عنوان اولين فرماندار بر آن سرزمين حکم راند. در قرن شانزدهم آن سرزمين جزو مستعمرات اسپانيا محسوب گردید و حاکمان اسپانيا چند قرن بر آن فرمان راندند. بعدها نام پايتخت و مجمع الجزاير با يکديگر عوض شد و بدين ترتيب نام پايتخت به سان خوان و مجمع الجزاير به پرتوريکو تغيیر نمودند.
در اواخر قرن نوزدهم يکی از کاپيتان ها و تئوريسين های نيروی دريايی آمريکا، کتابی در باره اهميت وجود پايگاه نظامی در دريای کارائيب برای مقابله با نيروی دريايی بريتانيا به رشته تحرير درآورد و اين آغازی بود برای جلب توجه سياستمداران آن کشور.
Lolita2
هشت سال بعد از نوشتن کتاب، در جنگی ميان اسپانيا و آمريکا که به پيروزی آمريکا خاتمه يافت، مجمع الجزایر پرتوريکو تحت قيومت آمريکا قرار گرفت. اگرچه در سال 1917 مردم پرتوريکو شهروند آمريکا محسوب شدند و از آن پس با پاسپورت آن کشور مسافرت می نمايند، اما حق رأی دادن در انتخابات رياست جمهوری آمريکا را ندارند.
ورود به دنيای سياست
"دولارس لبورن" دختر زيبارویی بود که در مسابقه "ملکه گل های ماه می" به عنوان زيباترين دختر انتخاب شد. او در نوجوانی به حزب آزادی پيوست، اما مرگ تعدادی از اعضای حزب ميهن پرست پرتوريکويی در جريان يک راهپيمايی صلح آميز سبب شد که از حزب آزادی خارج و به حزب ميهن پرستان پرتوريکويی ملحق گردد. اين الحاق در سن هجده سالگی او صورت گرفت. او نام مستعار لوليتا را برای خود انتخاب نمود و در سن 34 سالگی آن نام را برای هميشه در تاريخ سرزمينش به يادگار گذاشت.
لوليتا، قهرمان يا تروريست؟
در سال 1979، بعد از گذشت 25 سال، جيمی کارتر رئيس جمهور وقت آمريکا، فرمان عفو لوليتا را صادر نمود و او زندان را به مقصد سرزمينش پشت سر گذاشت. به هنگام ورود، لوليتا از طرف هوادارانش چون قهرمانی مورد استقبال قرار گرفت و تا زمان مرگش برای استقلال پرتوريکو مبارزه نمود. او در سال 2010 در سن نود سالگی دست از جهان شست.
لوليتا زن وطن پرستی بود باورمند به سوسياليسم، که برای باورش دست به اسلحه برد. از همين رو برخی از مخالفانش او را تروريستی می دانند که در صورت پيروزی او و هم فکرانش، پرتوريکو به کشوری غرق در فقر و فلاکت تبديل می شد. کشوری بی بهره از ابتدايی ترين امکانات و حقوق اوليه انسانی چون برخی از کشورهای دريای کارائیب.
 
 
 پای نوشت:
1-   پدرو آلبيز کمپوز، وکيل، سياستمدار و رهبر جنبش استقلال طلبانه پرتوريکو بود. او به شش زبان سخن می گفت و اولين پرتوريکويی بود که از دانشگاه هاروارد در رشته حقوق فارغ التحصيل شد.