All rights reserved. استفاده از مطالب با "ذکر منبع" آزاد است


contact: zaramajidpour@gmail.com


---------------------------------------------------------------



Monday, April 26, 2010

زنان زشت و مهريه ها ی کلان در قبایل اتیوپی

زن لب بشقابی از قبيله ی مُورسی در اتيوپی


زارا مجيدپور


٦ اردیبهشت ١٣٨٩
شهرزاد نیوز: برای ديدن قبيله ی مُورسی، می بايست از جاده ی گل آلود و پر از چاله و چوله ای در دره ی اُمو گذشت، جاده ای که کمتر راننده ای قادر است بدون افتادن در چاله ای از آن به سلامت بگذرد

زن و مرد مُورسی کلاشينکف بر دوش از کنار اتومبيل های حاوی توريست ها که مشتاقانه به آنان زل زده اند، می گذرند. براساس گفته ی راهنما، بهتر آن است که وسايل شخصی چون ساعت در جيب يا کيف گذاشته شوند. در نياوردن کفش نيز به شدت توصيه می شود

اتيوپی، دومين کشور پر جمعيت قاره سياه، از زيبايی طبيعی و تنوع انسانی و فرهنگی بسيار زيادی برخوردار است. اَبيسينيا نام قديمی اين سرزمين است که "زيبا" معنی می دهد. يونانيان آن را اتيواُ پيا- به معنی صورت سوخته – می خواندند و اعراب آن را حبشه

در اين کشور حضور قبايل معتقد به اديان بومی در کنار قبایل يهودی، مسيحی و مسلمان بر غنای فرهنگی اين سرزمين افزوده است. اتيوپی، اين سرزمين چند هزار ساله، خانه ی بيش از هشتاد قبيله ی آفريقا است و دره ی اُمو در جنوب غربی اين کشور، زادگاه تقريبا نيمی از این قبايل

مردم قبيله ی کارو نقاشان چيره دستی اند که با استفاده از گچ و رنگهای طبيعی چهره و اندامشان را با هنرمندی تمام نقاشی می کند و يا هُمرهای مسلمان که نه تنها به خونگرمی شهره اند بلکه در تزئين و آرايش مويشان که با ظرافت و زيبايی بسياری همراه است سخت نامدارند و در اين ميان لب های زنان قبيله ی مُورسی، موجبات شهرت بسيار قبيله اشان را فراهم آورده است

در سالهای اخير حضور توريست ها در قبيله بر مردان مُورسی بی تاثير نبوده است. آنان اغلب مردها را در حالی که پارچه ای به دور کمر خود پيچيده يا پارچه ی بلندی را در يک طرف شانه گره زده اند مشاهده می کنند، اما در فرهنگ قبيله ی مُورسی مردها اندام خود را نمی پوشانند و هنگامی که روستا از گروه توريست ها خالی است، کاملا برهنه در گوشه گوشه روستا به چشم می خورند. در مراسم سنتی مردهای برهنه با چهره و اندام نقاشی شده در مراسم حضور می يابند در حالی که بر روی پوست برخی از آنان آثار تيغ زدن های بسياری مشاهده می شود، آثاری که از دلاوری آنان حکايت می کند

نامداری قبيله مُورسی به دليل داشتن زنان لب بشقابيش است نه مردانش. برخی از دختران نوجوان قبيله به هنگام چهارده يا پانزده سالگی، شکافی را در لب پايينی خود ايجاد می کند و بشقاب کوچک سفالی يا چوبی را در آن جای می دهند. با گذشت هر سال، بشقاب کوچک را با بشقاب بزرگتری تعويض می کند و گاه برخی از آنان برای سهولت در حمل بشقاب، دندانهای پيشين آرواره ی پايينی خود را می کشند

براساس گفته ی پيران قبيله، روزگاری دور جنگ های متعددی بين قبيله مُورسی با گروهی از مردم سودان در گرفت که در تمام آن ها مورسی ها شکست خورده و سودانی های پيروز، مورسی های مغلوب را به بردگی کشاندند. ريش سفيدان مورسی برای حيات قبيله چنين چاره انديشند که زنان جوان بشقابهای کوچکی را در لب پايينی خود تعبيه نمايند تا به دين وسيله چهره آنان زشت شده و سودانی های پيروز تمايلی به آنان از خود نشان ندهند که البته اين تدبير نتيجه ی رضايت بخشی داشت. تعداد افراد اين قبيله حدود ده هزار نفر می باشد که در روستاهای کوچکی زندگی می کنند

اگر چه انجام اين سنت قبيله اجباری نيست و دخترهایی با لب های طبيعی هم در روستا مشاهده می شوند، اما مهريه اين دسته از دختران با مهريه دختران لب بشقابی قابل مقايسه نيست. هر چه بشقاب لب بزرگتر باشد مهريه دختر نيز به همان اندازه بالاتر می رود؛ مهريه ای که چندين ده راس گاو را شامل می شود

استفاده از بشقاب سفالی يا چوبی توسط زنان هميشگی نيست. به عنوان مثال آنان در هنگام غذاخوردن و يا خواب بشقاب را از لب خود خارج می نمايند و هنگام ورود توريست ها اغلب بشقاب ها را در لب هايشان کار می گذارند تا از طريق عکس گرفتن کسب درآمدی نمايند

بعد از گله داری، حضور توريست ها در روستا مهمترين منبع درآمد مردم محسوب می شود. اغلب توريست ها به اين گمان که به قبيله ای بکر در آفريقا وارد می شوند، ناگاه با اصرار بوميان و عموما زنان برای عکس گرفتن و چک و چانه زدن آنها بر سر قيمت مواجه می شوند. تکرار اين کار برخی از آنان را چنان می آزارد که بعد از پرداخت چند مورد عطای عکاسی از مردم قبيله را به لقايش می بخشند


Saturday, April 17, 2010

فیلیپین، بهشت گردشگران جنسی

نينوتچکا روسکا، نويسنده معروف فيليپينی

گفتگوی زارا مجیدپور با نینوتچکا روسکا، روزنامه نگار و فمینیست فیلیپینی


٢٥ فروردین ١٣٨٩
شهرزادنیوز: در مدت سفرم به فيليپين شاهد مسائلی بودم که تمايل داشتم درباره‌ی آن ها با فردی که به کشور، فرهنگ و مشکلات آن سرزمين آشناست، گفتگو کنم. نينوتچکا روسکا، نويسنده معروف فيليپينی، روزنامه‌نگار، فمنيست و فعال حقوق بشر، پذيرفت تا مصاحبه‌ای با او داشته باشم. نينوتچکا در دوران حکومت فردينالد مارکوس زندانی سياسی بود. او برای رهايی از خطر دستگيری مجدد به دليل فعاليتهای بشر دوستانه، مجبور به زندگی در تبعید شد و در حال حاضر ساکن ایالات متحده آمریکا می باشد.

در سال 1994 جمعیت فیلیپین تقریباً 70 میلیون نفر بود، این رقم در سال 2010 به حدود 100 میلیون رسید. چه عواملی باعث شد فيليپين به يکی از کشورهای آسيا با بالاترين نرخ رشد جمعيت تبديل شود؟

عوامل مختلفی بر این موج افزایش جمعیت در فیلیپین تأثیرگذار بوده اند؛ این عوامل در یکدیگر تنیده شده و این دیدگاه را به وجود آورده که افراد (کودکان) عاملی بالقوه برای ثروت، سود و پیشرفت هستند. همچنین دیدگاه جبری و قدری مبنی بر آنکه فرد به سادگی نمی‌تواند بر فرآيندهای بدن و فرآيندهای جسمی خود کنترل داشته باشد. این موضوع برای کشوری که کل جهان را با هزاران هزار متخصص پزشکی تغذیه می‌کند، کاملاً طعنه‌آمیز است.

بر اساس این عوامل، نسل والدين چنين احساس می‌کند که در سيستمی که شديدا به نفع حکومت ثروتمندان تنظيم شده هيچ امکانی برای پيشرفت وجود ندارد. حدود يک درصد از جمعيت، نود درصد از منابع کشور را در اختيار و کنترل خود دارند. اگر کسی تنها صاحب کودکان خود باشد و آنها را کنترل کند، این همان سرمایه‌ای است که فرد-می تواند- برای پیشرفت اقتصادی از آن استفاده نمايد.

بنابراین افزایش در رشد جمعیت با خرید و فروش افراد، به ويژه زنان، هم در بازار کارگری بین‌المللی و هم بازارهای جنسی همراه است. برای مثال، نزدیک به یک میلیون فیلیپینی در خاورمیانه کار می‌کنند، اینان اغلب زنانی هستند که به کارهای خانگی (مستخدم) مشغولند. فیلیپین یک چهارم از نیروی ناوگان بازرگانی دنیا را داراست؛ این افراد در هر نوعی از کشتی که تصور کنید خدمت می‌کنند، از کشتی‌های سفری گرفته تا تانکرهای نفت. فیلیپینی‌ها سالانه حدود 20 میلیارد دلار به کشورشان می‌فرستند.

کارگران شاغل در خارج از کشور کسانی هستند که خانواده‌ها، جامعه و کل ملت را قادر به بقا می‌سازند و برای متقاضيان کار، قاچاقچيان، آژانس‌های مسافرتی، خطوط هواپيمايی، دستفروشان و حتی سفارت‌ها و غیره درآمد و ثروت توليد می‌کنند. برای مثال، سفارت ایالات متحده در مانیل برای هر فرم صدور روادید مبلغ 100 دلار دریافت می‌نمايد و تعداد یک میلیون فرم موجود است. بنابراین 100 دلار را در یک میلیون ضرب کنید، این یک تجارت عظیم و پیچیده است اما اساساً پنهان مانده و در ظاهر یک تردد قانونی است.

حقیقت اين است که 85 درصد از جمعیت فیلیپین به کلیسای کاتولیک روم وابسته‌اند و دارای ریشه بسيار مذهبی هستند. اين شاخه از کاتولیک از اسپانیای قرون وسطی به جا مانده است که محافظه کارترین و افراطی‌ترين شاخه مسيحی است. جهل و جهالت، راز و رمزی و هم چنين احساس ناتوانی باعث رونق آن می‌شود. زمانی که فرد در نواحی گرمسیری با جنگل‌های بارانی زندگی می‌کند، نمی‌تواند تأثیر یک خدا یا الهه‌ی بیگانه و خارجی و داستانهایی که در صحرا شکل می‌گیرد را به درستی درک نمايد. به هر حال، کلیسای کاتولیک با هر نوعی از کنترل زاد و ولد و یا کنترل جمعیت مخالف است، از کاندوم تا قرص ضدبارداری و تنها روش ریتمیک یا جلوگیری طبیعی را می‌پذیرد. از آنجایی که در کشورهای پیشرفته و توسعه یافته تعداد طرفداران کلیسای کاتولیک در حال کاهش است، به نفع این کلیسا است که کشورهایی همچون فيلیپین را به عنوان یک کشور ستمديده‌ی ابدی به ویژه زنان ستم ديده کشور را برای خود حفظ نمايد.

میانگین تعداد کودکان در هر خانواده پنج تن است، البته خود من شخصاً خانواده‌هایی را با 11 تا 24 کودک می‌شناسم. همانطور که اغلب رخ می‌دهد، یک مرد دو یا سه یا حتی چهار خانواده را صاحب می شود که از هیچ کدام حمایت نمی‌کند و هر خانواده‌ای تعداد پنج فرزند دارد.

بنابراین ما صاحب دو میراث قدرتمندی از هجوم، اشغال و استعمار هستيم: فئودالیسم افراطی کلیسای کاتولیک با ریشه اسپانیایی حکم می‌کند که افراد، به ویژه زنان نمی‌توانند بدن خود را مخصوصا در رابطه با تولید مثل کنترل نمایند؛ همینطور سرمایه‌داری افراطی ایالات متحده که همه چیز حتی افراد و به ویژه زنان را به کالا تبدیل می‌کند. خودشناسی ما از بین رفته است.


بر اساس آمار بانک جهانی، فیلیپین یکی از ده کشوری است که دارای بیشترین مادران نوجوان است، آیا در مدارس آموزش و تعلیمات جنسی وجود دارد؟

در مدارس هیچ نوع آموزش جنسی وجود ندارد. – آموزش- روابط جنسی بر حسب اين که چه تصاويری برای آموزش زنان مناسب و معقول است صورت می گيرد. اما اين گونه روش آموزش جنسی برای زنان با حجب و حيا چندان آسان نيست.

در حال حاضر، یک لایحه بهداشت باروری به کنگره فیلیپین ارائه شده که براساس آن قرار است دولت کنترل باروری ارزان و آموزش جنسی را در مدارس آغاز کند که از کلاس پنجم شروع می شود. کلیسای کاتولیک مصرانه با این لایحه مخالفت کرده است و می گوید آموزش جنسی می تواند به سقط جنین منجر گردد. مسئله طنزآمیز این است که در فیلیپین سالانه 500.000 سقط جنین غیرقانونی صورت گرفته است.

در ارزشیابی سیاسی کشور، بهداشت باروری از آنچنان ارزش اندکی برخوردار است که جناح چپ از نماینده‌ای پشتیبانی می کند که با این لایحه مخالف باشد.


با وجودی که تن فروشی در فیلیپین غیرقانونی است، اما برای گردشگران جنسی به یک مقصد مشهور مبدل گردیده است. علت این امر چیست؟

تن فروشی حقیقتاً تا زمان ورود اسپانیایی ها در این مجمع الجزایر ناشناخته بود. هیچ واژه بومی برای آن وجود ندارد. ما به جای آن از واژه اسپانیایی «پوتا» (فاحشه) استفاده می کنیم. اما حتی تحت دوران اسپانیا هم این مساله حقیقتاً ناشناخته بود. در سال 1900 سرشماری نشان می دهد که در شهر مانیل تنها 11 زن تن فروشی می کردند که چهار تن از آنان خارجی بودند. در اوايل 1900 به واسطه ارتش ايالات متحده روسپی گری سازماندهی شده و در مقیاسی وسیع پایه گذاری شد. ارتش ایالات متحده قانونی را به تصویب رساند که براساس آن «خانه های» فساد جهت «محافظت» از گروهان آمریکایی در مقابل بیماریهای مقاربتی تأسیس گردید. اندکی پس از بازگشت آنان در اواخر سال 1940، ارتش ایالات متحده به پایگاه "کلارک ایر" فرمان داد تا برای سرگرمی گروهان تعداد ده عدد خانه فساد تأسیس نمايند و از کشورهای مجاور زنانی را در اختیار سربازان آمریکایی قرار دهند. این اوایل ایجاد شهر فرشتگان در پامپانگا بود. به طرزی مشابه، یک مرکز «تفریحی» در خارج از پایگاه دریایی ایالات متحده در اولونگاپو رشد نمود. تقریباً درصد وسیعی از این تأسیسات تحت تصاحب گروهان / مقامات آمریکایی و یا نیروهای ارتشی پیشین ایالات متحده قرار داشت.

در طی جنگ ویتنام، فیلیپینی ها یک مرکز «استراحت و سرگرمی» برای گروهان آمریکایی طراحی نمودند و این بدان معناست که روزانه 10.000 سرباز آمریکایی در جستجوی سرگرمی بودند. نهایتاً برخی از زنان به سایر پایگاه های آمریکا در اوکیناوا و کره جنوبی فرستاده شدند. حدود 7000 فیلیپینی مشغول سرگرم سازی گروهان آمریکایی در اوکیناوا، ژاپن و فیلیپین بودند و زنان روسی / اروپای شرقی به عنوان روسپی در کره جنوبی به کار گماشته شدند

با پشتیبانی بانک جهانی از سیاست دولت فیلیپین در رابطه با توسعه گردشگری و نیاز به پرداخت وامهای کلان جهت تأسیس زیرساختها برای گردشگری، تصمیم ساده دولت اين بود که زنان فیلیپین را به فروش برسانند. البته کلیسای کاتولیک در این رابطه هیچ چیز نگفت و یا خیلی کم بدان پرداخت.


در حوزه‌ای همچون سیاست که مردان بر آن تسلط دارند، زنان فیلیپینی بسیار فعال هستند. از زمان استقلال، فیلیپین چهار رئیس جمهور داشته که دو تن از آنان زن بودند. آیا در جامعه فیلیپین زنان از احترام و حقوق برابر با مردان برخوردار هستند؟

دو زنی که ریاست جمهوری فیلیپین را برعهده داشتند و توانستند از نردبان قدرت صعود کنند، دليلش وجود بستر فرهنگی قوی قبل از ورود اسپانياست که همچنان به صورت نيمه خودآگاه در جامعه باقی مانده است؛ زمانی که زنان قدرتمندانه در مرکز بودند. همچنین ما باید در نظر بگیریم که روی دیگر این سکه در حقیقت نياز به زنان کارگر و اهميت آنهاست. البته باید اشاره نمود که دو رئیس جمهور اساساً هویت جنسی خودشان را کنار گذاشتند، یعنی تبلیغات آنان به نفع زنان نبود و در حقیقت تلاش نمودند تا تعریف سنتی از زن بودن را ادامه دهند.
هر زنی که از قدرت سياسی فيليپين صعود می‌نمايد فارغ از هر نوع ایدئولوژی، باید به روند جنسیت زدایی تن دردهد
بنابراین میزان احترام قابل سنجش نیست. شاید شخص بگوید زنانی که در سیاست نقش دارند، بيشتر ازهمتایان مرد از تلخی حملات شامل کنایه های جنسی و نظرات درباره ی ظاهرشان رنج می‌برند


- پولی که توسط کارگران فیلیپینی خارج از کشور به ميهنشان ارسال می‌شود عامل اصلی در اقتصاد است. گاهاً خبرهایی درباره این کارگران وجود دارد که از لحاظ فیزیکی و جنسی مورد سوء استفاده قرار گرفته‌اند. آیا رسانه‌های داخلی مردم را از این خطرات آگاه می‌کنند؟
فکر می کنم که غالب افراد تا کنون از خطرات کار کردن در خارج از کشور، به ویژه برای زنان آگاه شده باشند. اما مسئله نوعی "استثناء گرایی" و مقدرنگری است. مثلاً جملاتی از این دست که "این امر برای من اتفاق نخواهد افتاد"، "آنچه که مقدر است، پیش می آید"، "خداوند از من مراقبت می کند" و غیره. جا دارد که به مساله‌ی توانمند سازی خود و خود شکوفايی اشاره کنم. زنانی که برای کار به خارج کشور سفر می‌کنند، توسط دیگران و خودشان، برگزیده برای "قربانی شدن" در نظر گرفته می شوند، در حالی که مردان برای خود شکوفايی و انجام حرفه ای و تخصصی و غیره در خارج از کشور کار می‌کنند. بنابراین تصور بر این است که زنان قربانی شده و آنان خودشان را در قالب حیواناتی برای قربانی شدن در نظر می‌گیرند. نمی‌توانم بشمارم که چه تعداد از فیلیپینی ها را ملاقات نموده ام که در وضعیتی از عدم سرزندگی قرار داشته اند، چرا که 24 ساعت در روز و هفت روز در هفته کار می‌کنند تا از خانواده‌هایشان در ميهن حمايت کنند، و تعدادی از آنان از کودکان برادرانشان.
صادرات کارگر، قاچاق جنسی اين مسائل به دليل ميزان آگاهی زنان که به دوران فئوداليسم باز می گردد، سبب شده که اين مسائل به صورت قوی فعال شوند. با اين وجود در مباحثات چندان به اين موضوع پرداخته نمی شود.


Wednesday, April 14, 2010

Philippines, sex tourism paradise

Ninotchka Rosca

.


An interview with Ninotchka Rosca by Zara Majidpour


During my travels in the Philippines, I made some observations which I wanted to discuss with someone who was familiar with the country, culture and the problems it was experiencing. Ninotchka Rosca who is a well known Filipino author, journalist, feminist and human rights activist accepted my request to interview her. During Ferdinand Marcos’s regime she was a political prisoner. She later escaped the danger of being arrested for a second time for human rights activism and was subsequently forced into exile in the USA where she currently resides.


1-In 1994 the population of the Philippines was ~70 million and grew to ~100 Million in 2010 what caused this growth in population to be one of the highest growth rates in Asia?


Several factors influenced this surge in the Philippine population growth; they intertwined and created the perspective that people (children) are a potential for wealth, profit and advancement, as well as the fatalistic perspective that one simply cannot control the body’s processes or physical processes. It is quite ironic for a country that supplies the world with thousands and thousands of medical professionals. Underlying these factors is the sense that for the parents’ generation, there is no possibility for advancement within a system so heavily weighed in favor of the ruling oligarchy – about one per cent of the population – that owns and controls 90% of the country’s resources. If one only owns and controls one’s children, then that is the capital one will use for economic advancement.


Hence, the rise in population growth occurs alongside the growth in the traffic of people, especially women, into both the international labor and sex markets. There are nearly one million Filipinos working in the Middle East, for instance; these are mostly women in domestic work. Filipinos comprise one-fourth of the world’s merchant marine force; they serve on every kind of ship imaginable, from cruise ships to oil tankers. Filipinos send home around $20 billion per annum. These are the people who enable families, communities and the entire nation to survive, even as they create wealth for recruiters, traffickers, travel agencies, airlines, influence-peddlers and embassies even, etc. The US embassy in Manila, for instance, charges $100 per visa application and it has a backlog of one million applications. So multiply $100 x 1,000,000 = $1,000,000,000 or a billion dollars. It is a huge and complicated business but it is basically disguised and legalized trafficking.


This is compounded by the fact that 85% of the Philippine population is Roman Catholic in religious orientation. That brand of Catholicism came from medieval Spain – meaning it is most conservative and thrives on mysticism and ignorance, as well as a sense of disempowerment. One cannot of course underestimate the impact of having a god or gods who are foreign or whose stories take place in the desert when one lives in the tropics of rainforests. In any case, the Catholic Church opposes any kind of birth control or population control – from condoms to pills – and will accept only the rhythm method or abstinence. Because the Catholic Church has been losing adherents in advanced and developed countries, it is to its interests to keep such countries as the Philippines in an eternal downtrodden state; and to keep women especially in a downtrodden state.

The average number of children per family is five, though I personally know of parents with 11 up to 24 children. As often happens, a man will have two or three or even four families, none of which he supports, and have five children in each family.

So we have these two powerful legacies of invasion, occupation and colonialism: the extreme feudalism of the Catholic Church of Spanish origin that decrees people, especially women, cannot exercise control over their bodies, especially regarding reproduction; the extreme capitalism of the United States that transforms everything, even people, especially women, into commodity. Our sense of self is lost.


2- According to the World Bank, the Philippines is one of the top ten countries for teenage mothers Is there any sex education in schools?


No sex education in schools. Gender relations are usually in terms of what is appropriate image-wise – for women, for instance, to appear modest and not too dominant, etc. Currently, there is a Reproductive Health bill filed before the Philippine Congress which mandates that government provide cheap birth control and sex education starting at Grave V. The Catholic Church has opposed this strenuously, saying sex education could lead to abortion. The irony is that 500,000 illegal abortions are done in the Philippines every year. Reproductive health is so low in the country’s political valuation that the Left supports a candidate who opposes the bill.


3- Although prostitution is illegal in the Philippines, it has become a popular destination for sex tourism. What caused this?


Prostitution was virtually unknown in the archipelago until the Spaniards came. There is no local term for it; we use the Spanish word “puta” (whore) instead. But even under Spain, it was virtually unknown. In 1900, a census showed only 11 women working as prostitutes in the city of Manila, four of them foreigners. Organized and large-scale prostitution was established by the US military during the early 1900s, in the period of formal occupation, The US military issued an edict to establish “houses” of vice to “protect” US troops from sexually transmitted diseases. Shortly after their return in the late 1940s, the US military command at Clark Air Base set up ten reed huts for the troops entertainment and brought in women from the vicinity for the use of US soldiers.


This was the rough beginning of the city of Angeles, in Pampanga. Similarly, an “entertainment” strip grew outside the US Naval Base in Olongapo. Quite a large percentage of these establishments were owned by US troops/officers or former US military men. During the war in Vietnam, the Philippines was designated a “rest and recreation” center for the US troops which meant 10,000 US soldiers daily looking for entertainment. Eventually, some of the women were sent to other US bases in Okinawa and South Korea. Some 7000 Filipinas entertain US troops in Okinawa, Japan, and Filipinas and Russian/Eastern European women have taken over as prostitutes in South Korea. With the IMF-World Bank supporting the Philippine government’s policy of tourism development and the need to pay for massive loans to build the infrastructure for tourism, it was an easy government decision to sell the women of the Philippines. The Catholic Church has said nothing/little about this, by the way.


4- In a male dominated field like politics, Filipino women are very active. Since independence, the Philippines had four presidents of which two were women. Do women have respect and equal rights with men in the Filipino society?


The two women presidents of the Philippines owe their ascendance to power to the strength of the bedrock pre-Hispanic culture – which was women-centered and which remains strong, in a subliminal sense. We must also consider that the obverse side of the macho coin is actually dependency on women’s labor and care. One must point out though that the two presidents are basically stripped of their gender identity – that is, they did not have a pro-woman agenda but actually functioned to further the traditional definition of womanhood.


Any woman who must climb to political power in the Philippines, in whatever ideology, must undergo a process of de-genderization. So respect is unquantifiable. One must say that women in politics suffer a virulence of attacks, including sexual innuendoes, comments on their looks, etc., unlike that given their male counterparts.


5- Money sent home by overseas Filipino workers is a major factor in the economy. Occasionally there is news about domestic workers being physically and sexually abused. Are local media informing people about these dangers?


I think most everybody knows by now the danger of working overseas, especially for women. But the mindset is some kind of “exceptionalism” and fatalism – as in “it won’t happen to me,” “what will be, will be,” “God will take care of me,” etc. Again, I must return to the issue of self-empowerment and self-actualization. Women going overseas for a job are considered and consider themselves to be engaged in a “sacrifice” whereas men work overseas for self-actualization, professional fulfillment, etc. Hence, the mindset is that women are to be sacrificed and women consider themselves as sacrificial animals.


I can’t count how many Filipinas I have met whose lives were in a state of suspended animation as they worked 24 hours, 7 days a week, to sustain families back home – and a number of them were supporting their brothers’ children. Labor export, sex trafficking – these are enabled by an intense re-feudalization of the women’s consciousness and yet that is not addressed in discourses on the topic.




This interview was translated into Persian(Farsi) and published in Shahrzadnews Website

Thursday, April 8, 2010

حلبی آبادنشينان سفيدپوست

رويترز، حلبی آباد نشينان سفيدپوست آفريقای جنوبی

برگردان: زارا مجيدپور


١٨ فروردین ١٣٨٩

شهرزادنیوز: اَنا لئه رُاُ، شصت ساله روی صندلی تاشویی در يکی از حلبی آبادنشين‌های سفيدپوست نشسته است در حالی که عکس زرد شده‌ای از روز عروسی دخترش را در دست دارد. اين عکس چندی بعد از به رياست جمهوری رسيدن نلسون ماندلا، به عنوان اولين رييس جمهور سياه پوست در سال 1994 انداخته شد. در عکس، لئه رُاُ در کنار شوهر آفريکانرش و دخترشان نشان داده می‌شود که در خارج از خانه‌شان در محله‌ی اعيانی مِل وِل در ژوهانسبورگ گرفته شده است.

شانزده سال بعد، لئه رُاُ در کاروانی زندگی می‌کند و چادری را با هفت نفر ديگر از جمله دختر و چهار نوه‌اش مشترکا استفاده می‌نمايد. او يکی از تعداد رو به افزايش سفيدپوستانی است که زير خط فقر در آفريقای جنوبی زندگی می‌کنند. او رهبری و سياست حزب حاکم کنگره ملی آفريقا- اِی اِن سی- مبنی بر جبران بی عدالتی‌های گذشته نسبت به سياه پوستان را عامل اصلی بدبختی و فلاکت خود عنوان می‌نمايد.

لئه رُاُ بعد از مرگ شوهرش مجبور شد خانه اش را بفروشد. او که در شورای برنامه‌ريزی شهر به عنوان منشی کار می کرد، برای بهبودی حالش در غم از دست دادن همسرش، مرخصی گرفت و از آن زمان به بعد کارش را از دست داد، جايی که بيست و شش سال در آنجا خدمت کرده بود.

در حالی که سر به زير به عکس رنگ و رو رفته نگاه می کند می‌گويد: "اونها به خاطر شرايط سياسی نمی‌خوان من سر کارم برگردم. در حال حاضر رنگ پوست ما رنگ مناسبی در آفريقای جنوبی نيست." اين پژواک صدای اعتراض بسياری از سفيدپوستان فقير است که اغلب نوادگان مهاجران اوليه هلندی و فرانسوی به آفريقای جنوبی می‌باشند.

در حالی که هنوز اغلب سفيدپوستان آفريقای جنوبی از مزايا، درآمد و ثروت نسبی در زندگی بهره مندند -اما- در طول پانزده سال گذشته، تعداد سفيدپوستان فقير به طور مداوم افزايش يافته است. بنا به گفته ی موسسه دولتی برای مطالعات امنيتی، آمار سفيد پوستان بيکار از سال 1995 تا 2005 حدود دو برابر شده است.

روزگار دشوار

برعکس دهه‌های گذشته که با نابرابری نژادی همراه بود، حزب حاکم کنگره ملی آفريقا سياست جبران بی عدالتی‌های گذشته نسبت به سياهان را به اجرا درآورده است که بر اساس آن، سياهان از ارتقای شغلی و دسترسی و بهره‌ی بيشتری از اقتصاد آفريقای جنوبی برخوردار می‌شوند.

اين دگرگونی و تغيير جهت نژادی در روند استخدام و بحران اقتصادی جهانی سبب شد که بسياری از سفيدپوستان فقير آفريقای جنوبی با روزگار سخت و دشواری روبرو شوند.
.
بنا به گفته‌ی سازمان های مدنی و بزرگترين اتحاديه کارگران سفيد پوست، حداقل چهارصد و پنجاه هزار نفر از سفيدپوستان آفريقای جنوبی، ده درصد از کل جمعيت سفيد پوست کشور، زير خط فقر زندگی می کنند و صد هزار نفر برای زنده ماندن تلاش می کنند. جمعيت آفريقای جنوبی حدود پنجاه ميليون نفر است.
بسياری از سفيدپوستان فقير از مکانهایی چون پارک کورونيشن، در کروگرزدروپ در غرب ژوهانسبورگ سر در آورده اند. پارک عمومی که در گذشته اغلب خانواده‌های قشر متوسط به منظور پيک نيک در روزهای آخر هفته، کاروانهايشان را در کنار درختان و آب انبار قرار می‌دادند. محلی که در محاصره ی تپه های زرد و قهوه‌ای رنگی است که حاصل حفر زمين به وسيله چندين نسل از معدنچيان طلاست.
.
در اوايل قرن بيستم، در جدالی که ميان ارتش بريتانيا و آفريکانرها درگرفت که به جنگ انگلو- بوئر معروف است، بريتانيائي ها از اين پارک به عنوان اردوگاه کار اجباری برای آفريکانرها استفاده نمودند.
حالا حدود چهارصد سفيدپوست در این حلبی‌آباد زندگی می‌کنند با کاروانها و چادرهای شلوغ، کم جا و تنگ و يک حمام و دستشويی مشترک. در ميان اردوگاه، گربه‌ها و سگ‌ها با سرو صدا در بين تل آشغالها، کوت فلزات اسقاطی و قطعات بدنه اتومبيل پرسه می زنند. در فضای باز اردوگاه، آب جوشانده و غذا پخته می شود.
.
شهرداری محل بعد از ناموفق بودن در اخراج سفيدپوستان از منطقه، برق اردوگاه را قطع نمود. شهرداری خواهان آن بود که با نصب پرده‌ی عريض، منطقه را برای تماشای مسابقات جام جهانی فوتبال تبديل نمايد. آفريقای جنوبی از بين ماه‌های ژوئن تا ژوئیه ميزبان اين دوره از بازيهاست. برخی از ساکنان، از جمله سه خانواده‌ی سياه پوست آفريقای جنوبی، سالهاست که در آنجا زندگی می کنند و بقيه نيز در هفته های اخير به آنجا وارد شده اند.
دنيس بُوسُف (38 ساله) می‌گويد: "اگر کار و پولی نداشته باشی، کجا بايد بری؟ هيچ کسی نمی خواد که به تو کمک کنه. اين جا تنها جاييه که ميشه اومد."

زوما شوکه شد


سال گذشته، جيکوب زوما، رييس جمهور آفريقای جنوبی، پيش از انتخابات از حلبی آبادی که در نزديک پايتخت پرتوريا قرار دارد بازديد نمود و از ديدن آن شوکه و غافلگير شد.

در آن زمان زوما گفت: "وجود آمار کلان فقر سياه پوستان به اين معنی نيست که ما فقر سفيدپوستان را ناديده بگيريم. صحبت درباره ی آن دارد به موضوعی خجالت آور تبديل می شود." فقر سفيدپوستان در آفريقای جنوبی يک موضوع حساس سياسی است که کمتر مورد توجه قرار می‌گيرد اما اين – مسئله تازه‌ای نيست.

در سال 1948 با روی کار آمدن رژيم نژادپرست، سفيدپوستان از مزايای حمايتی استخدام برخوردار بودند و ناتوان ترین و کم سوادترين سفيد پوستان از خدمات اجتماعی برخوردار بودند. صنايع دولتی با اتخاذ تدابيری در جهت اشتغال‌زايی، خانه و وسايل زندگی حتی فقيرترين سفيدپوستان را تعهد می کردند. اما اکنون آن امنيت اقتصادی وجود ندارد و سفيدپوستان غير متخصص آفريقای جنوبی خودشان را در موقعيت تاريخی مناسبی نمی‌يابند.

سخنگوی اتحاديه کارگری می‌گويد: حدود چهارصد و سی هزار سفيدپوست در حلبی آباد زندگی می کنند. در حوالی پايتخت پرتوريا، تنها هشتاد هزار حلبی آباد وجود دارد. بيش از بيست هزار حلبی آباد بسيار وسيع سياه پوست نشين در سراسر آفريقای جنوبی وجود دارد. اخيرا برخی از آفريکانرها که در گذشته از زندگی راحتی برخوردار بودند مجبور شده اند که در حاشيه جامعه زندگی نمايند. آنان خود را قربانی "آپارتايد معکوس" می‌دانند و می‌گويند که وضعيتشان از ميليونها سياه پوست آفريقای جنوبی نامساعدتر است.

بوسف می‌گويد: "در حال حاضر سياها بيشتر از سفيدا از امتياز و مزيت برخوردارن. به همين دليل ما اينجائیم. اين خيلی غير منصفانه اس چون که اونا به ما گفتن که مساوات و برابری برقرار ميشه، اما برابری ای وجود نداره."
خيلی از سفيدپوستان با اعتياد به نوشيدن الکل؛ خشونت و سوء رفتار درگير هستند. اما در پارک کورونيشن اين مشکلات کاهش يافته است.

هيگو فن نيکرک، کسی که سالهاست اردوگاه را مديريت می‌کند، می‌گويد: "ما بدترها رو اردنگی زديم و جنگ، دعوا و خشونت فروکش کرد." هیگو درخواست کمک مالی و کمک به ساکنین حلبی آباد برای يافتن شغل می‌نمايد. سال گذشته او در مبارزه‌ای عليه حکم خروج از محل توسط شهرداری موفق شد. او کمترين انتظاری از شهرداری و يا دولت در زمينه خانه‌سازی و مسکن دولتی ندارد. "ما از اين حکومت خانه‌ای گيرمون نمی آد، اگه سياه پوست بوديم؛ بله، اما ما سفيدپوستیم."


منبع: رويترز