All rights reserved. استفاده از مطالب با "ذکر منبع" آزاد است


contact: zaramajidpour@gmail.com


---------------------------------------------------------------



Saturday, June 23, 2007

گراسا میشل، تنها زن جهان که هر دو همسرش رئیس جمهور بودند



نویسنده زارا مجید پور - شهرزاد نیوز


شهرزاد نیوز: گراسا، در 23 اکتبر 1946 در موزامبيک به دنيا آمد. پدرش سه هفته قبل از تولد او فوت کرد و مادرش مجبور شد با وجود فقر، از دختر و شش پسرش به تنهايی سرپرستی کند. او طبق وصيت همسرش، گراسا را درهفت سالگی به يک مدرسه مذهبی فرستاد. معلم مدرسه زن آمريکايی بود بنام "روت"؛ معلمی که شاگردانش به شدت از او می ترسيدند و هيچ يک از آنها جرات نمی کرد با او صحبت کند، به جز گراسای کوچک.

فلورن تينا، همکلاسی آنروز گراسا از جسارت او چنين ياد می کند: نمی توانستيم چيزی را که می بينيم باور کنيم. گراسا، از جايش بلند شد و نامه ای را به معلم داد و گفت که او را دوست دارد. در آن نامه، گراسا برای همه آن چيزی که معلمش به او آموخته تشکر کرده بود.

در آن روزها، برخی کليساها بورسيه هایی به دانش آموزان پسر عطا می کردند. يکروز يکشنبه گراسای جوان به کليسا رفت و برای ادامه تحصيل در ماپوتو- پايتخت موزامبيک –تقاضای بورسيه کرد اما به او و خواسته اش توجهی نشد. گراسا، چنان در اين کار از خود استقامت نشان داد که بالاخره مقامات کليسا را واداشت به اونيز بورسيه ای بدهند. اين آغاز فعاليت گراسا برای برابری حقوق پسران و دختران در کشور موزامبيک بود. پشتکار کسانی چون او بود که سبب شد دختران و پسران درحال حاضردر اين کشور از حقوقی برابر برخوردار باشند.

موزامبيک، در دوران رشد و نمو گراسا مستعمره پرتغال بود. به همين دليل گراسا به نيروهای آزاديخواه پيوست. او در کنار مبارزه برای استقلال به تحصيلات خود نيز ادامه داد و توانست ازدانشگاه ليسبون پرتغال بورسيه گرفته و برای ادامه تحصيل به آن کشور مسافرت نمايد. در سال 1973 بعد از اتمام تحصيلاتش به موزامبيک بازگشت و به عنوان معلم شروع به کار کرد. گراسا، به زبانهای پرتغالی، اسپانيايی، ايتاليايی و فرانسه کاملا مسلط است.

در دوران مبارزه اش ، در شمال موزامبيک با "سامورا ميشل" مردآزاديخواهی که برای استقلال موزامبيک می جنگيد آشنا شد و در سال 1975، سال استقلال، با اوازدواج کرد. در همان سال سامورا ميشل به رياست جمهوری موزامبيک انتخاب شد. گراسا ميشل علاوه بر عنوان "بانوی اول"کشور، وزير آموزش و فرهنگ نيزبود. در سال 1995 سازمان ملل به نشانه قدردانی از تلاشهای طولانی اودر زمینه حقوق بشر و بخصوص حقوق کودکان مدالی به او عطاکرد.

سامورا ميشل ريس جمهور موزامبيک، در سال 1986 در جريان یک حادثه هوایی به همراه چندتن ديگر کشته شد. گراسا ميشل معتقد است که دولت نژادپرست آفريقای جنوبی در سرنگونی اين هوايپما نقش داشته است، هر چند که هرگز مدرکی برای اين ادعا پيدا نشد.

"نلسون مندلا "عشق دوم گراسا ميشل


در سال 1990 گراسا ميشل، برای اولين بار نلسون مندلا را در موزامبيک ملاقات کرد. اين سفر بعد از پايان دوران 28 ساله اسارت مندلا از زندان صورت گرفت. در سال 1992 زمانی که گراسا ميشل، برای دريافت مدرک افتخاری دانشگاه "کيپ غربی" به آفريقای جنوبی سفر کرد، مندلا را دوباره ملاقات نمود.

جدایی نلسون مندلا از همسرش "وينی" باعث شد که ملاقاتهای او با گراسا ميشل بيشتر و بيشتر شود. به گونه ای که در طول يکماه دو هفته از آن را با هم به سر می بردند. اين ملاقاتها يا در ژوهانسبورگ آفريقای جنوبی صورت می گرفت يا ماپوتوی موزامبيک. علی رغم اصرار مندلا به ازدواج، تا زمانيکه او رئيس جمهورآفريقای جنوبی بود، گراسا ميشل حاضربه ازدواج با اونشد.

بالاخره در سال 1998 نلسون مندلا از قدرت کناره گيری کرد و بعد از آن بود که توانست با گراسا ميشل ازدواج نمايد. گراسا ميشل – مندلا، درباره زندگی جديدش می گويد: بعد از مرگ همسر اولم هرگز فکر نمی کردم بتوانم دوباره بخندم يا عشق ديگری به زندگيم راه يابد. اما اين اتفاق افتاد. نلسون مندلا نيز گراسا ميشل را" زندگی خود" می خواند و در جای ديگر می گويد: او زندگی مرا تغيير داد.

هر دوی آنها سمبل مبارزه برای استقلال و آزادی اند وزمانی که هدفشان متحقق گشت از قدرت دوری جستند.آنان اينک شانه به شانه يکديگر برای احقاق حقوق کودکان فعاليت می کنند. هر زمان که گراسا ميشل از کودکان سخن می گويد عشق به آنان را در صدا و نگاهش می توان حس کرد، به همين دليل نلسون مندلا و گراسا ميشل، قهرمانان کودکانند. گراسا ميشل –مندلا، تنها زن جهان است که دو همسرش ريس جمهور بوده اند.


ژوهانسبورگ -آفريقای جنوبی


zaramajidpour@yahoo.co.uk

Wednesday, June 13, 2007

خرافه درمانی در آفریقا با مثله زنان و کودکان

1386-03-22 نویسنده زارا مجید پور - شهرزاد نیوز




شهرزاد نیوز : هر جا که علم ،دانش و انديشه منزلتی نداشته باشد خرافات و خرافه باوری رشد می کند و قدر می يابد. پندار خرافی، مرز، رنگ و جنسيت نمی شناسد. اعتقاد به جادو و جادوگری ريشه کهنی در بين ملل جهان دارد. هرچند در حال حاضر در برخی نواحی دنيا، اعتقاد به آن کمرنگ شده، اما در مقابل، مردم سرزمينهای بسياری همچنان به آن باورمندند، خرافات، جادو و جادوگری در آفريقا همچنان قدرتمندانه به حیات خود ادامه می دهد. در بين قبايل آفريقايی، مردان و زنانی هستند که به "دکتران جادوگر"معروفند، افرادی که در نظر مردم قبيله شان مقدس اند.

"دکترهای جادوگر" مراسم مذهبی بر پا می کنند، فال می گيرند و غيب گویی می کنند. برای هر درد و ناراحتی جسمی و روحی، داروهايی تجويز می کنند که عموما از ريشه گياهان يا اجزای بدن حيوانات و یا انسان تهيه می شود.

گاهی اعمال اينان باعث حيرت ديگر مردمان می شود مثلا در قرن نوزدهم آن زمان که آبله در قسمت جنوب قاره آفريقا همه گیر بود و داس مرگ، مردم آن زمان را وحشيانه درو می کرد هيچ يک از بوميان ساکن بيابان های "کالاهاری" که به "بوش من" معروفند مبتلا به اين بيماری نشدند. زیرا داروهای سنتی شان آنها را از ابتلا به آبله محفوظ نگه داشته بود. امروزه هنوز در کنگو برخی از" دکترهای جادوگر" برای ترميم بريدگی، از مورچه استفاده می کنند. بدين ترتیب که مورچه درشتی را روی زخم قرار می دهند تا گوشت بريده شده را گاز بزند، سپس مورچه را از روی گوشت برمی دارند، اين کاررا بارها و بارها تکرار می کنند، تا درپايان قسمت بريده شده ترميم گردد به نحوی که گویا جراحی متخصص آن را بخيه زده ست. البته هميشه داستان به خوشی پايان نمی گيرد.

اين نوشته قصد دارد روی سياه و وحشيانه "دکتران جادوگر" را به رشته تحرير در آورد، چهره ای که ديگر مردم به دور از اين قاره چندان با آن آشنا نيستند.

در قسمت جنوب قاره آفريقا، "دکتران جادوگر" را "سن گوما " می نامند و داروی تهيه شده شان "مووتی " خوانده می شود. 99 در صد " سن گوما"ها ، سياه پوست هستند و به همين نسبت باورمندانش نيزاز همين گروه می باشند. "سن گوما" می تواند هم زن باشد و هم مرد. فردی که قصد دارد "سن گوما "شود باید سالها تحت تعليم "سن گوما"ی ديگری قرار گيرد. سپس در روز فارغ التحصيلي اش مرغ يا بز يا گاوی را قربانی می کنند و از آن روز به بعد فرد تعليم يافته، رسما "سن گوما" شناخته می شود. اساس باورشان اعتقاد به "ارواح " ست بخصوص ارواح چهار پدر- پدر، پدربزرگ ،جد، پدر جد – البته زنان در گذشته نيز به همان نسبت دارای احترام اند. به همين دليل ست که وقتی سياه پوستی مي ميرد- بخصوص اگر پير باشد – او را با احترام بسيار دفن می کنند.

بعد از اين مقدمه، "سن گوما "های قبيله "زولو" در کشور آفريقای جنوبی مورد بررسی قرار می گیرند.

علت انتخاب اين قبيله، اعتقاد بسيارشان به "سن گوما" ها و البته نوع "مووتی" شان می باشد .همانطور که قبلا گفته شد "مووتی" ها معمولا از ريشه گياهان يا اجزای بدن حيوانات تشکيل می شود. البته طبق برخی توصیه های معتقدين، در تهيه "مووتی " از اجزای بدن انسان نیز استفاده می شود.

مثلا اگر فرد معتقد، به "سن گوما"مراجعه کند و از او "مووتی "يا دارويی برای تقویت قدرت " قوه شهوت "خود طلب کند، "سن گوما"يا فرد ديگری که به "قاتلان موتی "معروفند، دختر بچه باکره ای را دزديده و آلت تناسلی او راقطع می نمايند، سپس"سن گوما " آن را با ريشه برخی گياهان ترکيب می کند. "مووتی "آماده شده را در اختيار فرد قرار داده و در قبال آن پولی دريافت می کند. برای تهيه مووتی های "ثروت و در آمد"، "خوش شانسی" ،"عشق و علاقه" و "هوش" نیز گاهی از اجزای بدن انسان استفاده می شود.

معمولا "قاتلان موتی" شکارچيان کودکان اند که ضعيف اند و قادر نيستند از خود دفاع کنند. البته اجزای بدن کودکان برای تهيه "مووتی" سلامتی و موفقيت کاربرد بسيار دارد.

در سال 1981 جنازه دختر بچه ای را يافتند که نصف صورتش قطع شده بود. صورت او را زمانی که قطع می کردند هنوز دخترک زنده بوده است. چرا که در این باورهای خرافی، چنان چه اجزای بدن، در زمانی که فرد هنور زنده است تکه تکه شوند، فریاد او به گوش ارواح خواهد رسید و همین امر به قوی تر شدن خواص "مووتی" منجر می شود.

بعد از کودکان - چه پسر چه دختر - اين زنانند که مورد حمله وحشيانه "قاتلان موتی "قرار می گيرند. با شيوع بيماری ايدز، برخی "سن گوما"ها به بیماران باورانده اند که اگر به دختر باکره ای تجاوز کنند بيماری ايدز از بدن آنها بيرون خواهد رفت. دختر مورد تجاوز قرار گرفته، اگر خوش شانس باشد، می تواند جان به سلامت ببرد تا چندی بعد بر اثر ايدز به ديار مردگان بپيوندد . اما اگر چندان بخت با او يار نباشد فرد متجاوز او را کشته و اجزای بدنش را در اختيار "سن گوما"می گذارد يا اعضای بدن دخترک را خود در "بازار سياه"به فروش می رساند.

در طول دهه گذشته در آفريقای جنوبی حداقل 300 مورد جسد مثله گشته، يافت شده که گاه چنان تکه تکه و مثله شده که پليس را برای يافتن هويت فرد، که تنها "تنه ای" از او باقی مانده، دچار مشکل می کند . البته اين آمار فقط آمار رسمی و ثبت شده ست و قطعا رقم مقتولین بيشتر است. برخی شاهدان از انتقام "قاتلان موتی "می ترسند، به همين دليل جنايات آنها را بر ملا نمی کنند.

البته پليس های آفريقای جنوبی - سياه پوستان - نمی خواهند در مسايل مربوط به "سن گوما"ها و "قاتلان موتی "دخالتی داشته باشند که با توجه به بافت قبيله ای اينان، اين عدم تمايل چندان هم عجيب نيست.

توضیح شهرزاد نیوز: زارا مجید پور، مردمشناس و ساکن ژوهانسبورگ - آفريقای جنوبی است

zaramajidpour@yahoo.co.uk