نویسنده: زارا مجيدپور
1387-12-20
شهرزادنیوز: در روزهای عادی با پرداخت مبلغی بيشتر به کنسولگری کشور چين در شهر ژوهانسبورگ، میتوان ويزای فوری دريافت نمود، اما هر چه به زمان برگزاری المپيک نزديکتر میشديم دريافت ويزا نيز با تاخير بيشتری همراه میشد، بگذريم که در آن روزها از ويزای فوری هم خبری نبود. بين تماشای مسابقات المپيک يا پاراالمپيک، دومی را برگزيدم.
1387-12-20
شهرزادنیوز: در روزهای عادی با پرداخت مبلغی بيشتر به کنسولگری کشور چين در شهر ژوهانسبورگ، میتوان ويزای فوری دريافت نمود، اما هر چه به زمان برگزاری المپيک نزديکتر میشديم دريافت ويزا نيز با تاخير بيشتری همراه میشد، بگذريم که در آن روزها از ويزای فوری هم خبری نبود. بين تماشای مسابقات المپيک يا پاراالمپيک، دومی را برگزيدم.
در اين که چينیها برای برگزاری المپيک سنگ تمام گذاشته بودند حرفی نبود، هر چند که پاراالمپک نيز دست کمی از المپيک نداشت. اما آن چه که پاراالمپيک را برايم جذابتر می ساخت ديدار مردان و زنان مصمم و با ارادهای بود که نقص عضوشان نه تنها آنان را گوشهگير، افسرده و منزوی نساخته بود بلکه در ميدانی به اهميت پاراالمپيک، رقابتی ديدنی و تحسينبرانگيز را به نمايش می گذاشتند. حضور تک تکشان از عزم، اراده و توان بالای انسانی حکايت مینمود
علاوه بر تماشای مسابقات پاراالمپيک با آن اختتاميهی فراموش نشدنی در "لانه ی پرنده"، اين فرصت نيز برايم فراهم شد که با چند تن از ورزشکاران کشورهای مختلف ديدار و گفتگو نمايم که در میان آنها، ملاقات با "سريعترين دوندهی بدون پا" بی شک يکی از خاطرهانگيزترين شان بود. برای اولين بار "آسکار پيستوريوس" را به همراه ورزشکاران پارالمپيکی در ضیافت سفارت آفريقای جنوبی در چين ملاقات نمودم. در آن جمع، اسکار و شناگر قهرمان "ناتالی دِتُوی" نياز به معرفی نداشتند
در مسابقات پاراالمپيک پکن، حضور دو ورزشکار هموطن، اسکار پيستوريوس با سه مدال طلا در 100، 200 و 400 متر و ناتالی دِتُوی با کسب 5 مدال طلا به راستی چشمگير و تحسينبرانگيز بود. ناتالی تنها ورزشکاريست که علاوه بر پاراالمپيک در المپيک نيز شرکت نمود و در ميان 24 شناگرشرکت کننده، رتبهی شانزدهم را به خود اختصاص داد. در رستوران آفريقای جنوبی در شهر پکن، مهمانی کوچکیی به افتخار آسکار برگزار شد که در آنجا برای دومين بار "دوندهی تيغهای" را ملاقات نمودم.
بر سر در وروديهی رستوران پارچهی زردرنگی نصب شده بود که ورود او را خوشآمد میگفت. اسکار با لبخندی به لب در گوشهای ايستاده بود. اغلب افراد حاضر در دو مهمانی از فروتنی و "خاکی" بودن قهرمان دونده سخن میگفتند و او را به خاطر دارا بودن آن خصائل تحسين مینمودند. تا زمانی که سراپا ايستاده بود، ظاهرش با يک فرد سالم هيچ تفاوتی نداشت اما به محض آن که قدم از قدم برمیداشت پاهای مصنوعیاش باعث میشد که با تانی گام بردارد
بعد از سخنرانیی کوتاه يکی از برگزارکنندگان ضيافت، از اسکار خواسته شد که برای مدعوين سخنرانی نمايد. او همان طور که لبخند بر لب داشت به شوخی گفت: "من دوندهام، نه سخنران" و سپس ادامه داد: "بايد همون حرفهایی که قبلا گفتم رو دوباره تکرار کنم. من اسکار پيستوريوس هستم، 22 سالمه و دوندهی رشتههای 100، 200 و 400 مترم. در 11 ماهگی پاهامو از دست دادم و اصلا هم فکر نمیکردم يه روزی دونده بشم. اوایل، من هم مث پسرهای ديگه، رگبی و تنيس بازی میکردم اما حالا يه دوندهام
زمانی که اسکار از پای تيغهای و سازنده آن و هم چنين از مشکلاتش برای ورود به پاراالمپيک حکايت میکرد يکی از پاهای تيغهای و هم چنين يکی از مدالهای طلايش بين حضار دست به دست میشد. وقتی اسکار چند لحظه ای سکوت کرد، يک نفر از ميان جمع او را مخاطب ساخت و گفت: "يه خاطره برامون تعريف کن". اسکار کمی روی صندلی جا به جا شد و بعد از چند لحظه گفت: "اعضای خانوادهام به خاطر پا نداشتنم هيچ وقت به من ترحم نمیکردند. برای آنها، من هيچ فرقی با يک فرد سالم نداشتم، من هم هميشه از دوستام و هم کلاسيهام میخواستم که با من مثه يک آدم پادار رفتار کنند. يه شب تو خوابگاه، چند تا از دوستانم؛ پاهای منو قايم کردند و در قسمتی از اتاق که من خوابيده بودم مواد اشتعالزا ريختند و آتيش زدند و بعد داد زدند آتيش... آتيش
با داد و هوار بچهها از خواب پريدم و با ديدن آتيش خيلی هول کردم و سعی کردم پاهامو پيدا کنم! اون لحظه کسی تو اتاق نبود که به من کمک کنه و چون نتونستم پاهامو پيدا کنم، شروع کردم به گريه کردن. هنوز چند لحظه از گريه کردنم نگذشته بود که ديدم دوستام در حالی که بلند بلند میخندند وارد اتاق شدند و در حالی که آتيش کم جوون رو خاموش میکردند به من گفتند: بازم میخواهی ما مثل يه آدم پادار با تو رفتار کنيم؟ تازه آن وقت بود که فهميدم تمام ماجرا صحنهسازی بوده." حرف آسکار تمام نشده بود که کلمهی" آخیی" بعضی از خانمها از گوشه و کنار شنيده شد اما صدای کف زدن برخی از مردها به همراه خندههای بلندشان چنان بر سالن حاکم شد که حتی اسکار را نيز به خنده انداخت
ژوهانسبورگ- آفريقای جنوبی