All rights reserved. استفاده از مطالب با "ذکر منبع" آزاد است


contact: zaramajidpour@gmail.com


---------------------------------------------------------------



Wednesday, June 1, 2011

نویسنده وبلاگ "چهره سیاه"، از اولین وبلاگ نویس های زن در قاره آفریقا






مصاحبه زارا مجيدپور با سوکاری اِکين، نويسنده و فعال حقوق بشر نيجريه ای

.


٩ خرداد ١٣٩٠
شهرزاد نیوز: "من از مکانهای زيادی عبور کرده فرصتهای زيادی خلق کرده و اشتباهات زيادی مرتکب شده ام، اما با اين حال نمي دانم در طول زندگی چه کرده ام. با چه کسی در بسياری از شرايط محرمانه بايد زندگی کنم، اما به يقين می دانم به دنبال هر شبی روز می آيد و اين برای همه صادق است." برگفته از وبلاگ سوکاری.
.
سوکاری اِکين، نويسنده اهل نيجريه، در زمينه عدالت اجتماعی و حقوق بشر فعال است. او با توجه به علاقه زيادش به تکنولوژی و همچنين نشان دادن عدم رعايت حقوق بشر در نيجريه، وبلاگی را در سال 2004 تحت عنوان "چهره ی سياه" راه اندازی کرد. اين وبلاگ شامل بسياری از عناوين منع شده در آفريقاست و مباحث سياسی و اجتماعی از بيشترين توجه برخوردار است. او هم چنين در کمپين های مختلفی در آفريقا شرکت نموده است.
.
اخیرا مصاحبه ای با سوکاری اِکين انجام داده و سوالاتم را با او مطرح نمودم.
.
مطالب شما در وبلاگتان به مشکلات سراسر قاره آفريقا می پردازد. بعضی معتقدند که شما بهترين زن وبلاگ نويس آفريقا هستيد. دليل پر آوازه بودن وبلاگتان را در اين قاره در چه می بينيد؟
.
سوکاری اِکين: نمی توانم بگويم که من "بهترين وبلاگ نويس آفريقا" هستم، زيرا مطمئن نيستم "بهترين" چه مفهومی دارد. اما به احتمال زياد من يکی از قديمی ترين وبلاگ نويس ها هستم. در سال 2004 تعداد کمی وبلاگ نويس در آفريقا وجود داشت که بسياری از آنها در همان سال فعاليتشان متوقف شد و تعدادی زیادی فعاليت خود را در توييتر و فيسبوک ادامه دادند. در حال حاضر هزاران وبلاگ نويس بسيار مطلع وجود دارند. من متوجه شدم که مردم، هنوز در مورد مسائلی که من سالها پيش مطرح نمودم می نويسند. بعضی وقت ها فکر می کنم که بايد به گذشته بازگردم و مواردی را از سال های 2004-2005 دوباره مورد بحث قرار دهم، چرا که بسياری از آنها با وضع امروز مطابقت دارند. من هم چنين در مسائل کمتر رايجی چون داستان های دگرباشان جنسی سابقه نوشتن دارم. محدوده ی من برای نوشتن کاملا گسترده است.
.
مادر شما انگليسی و پدرتان اهل نيجريه است و شما در بريتانيا، آمريکا و اخيرا در اسپانيا زندگی کرده اید. چرا به مسائل آفريقا چنين علاقمند هستيد و به فعاليت در زمينه عدالت اجتماعی در اين قاره روی آورده ايد؟
.
سوکاری: علاوه بر کاستی های زيادی که در اينترنت وجود دارد، من به دلايلی اواخر سال 2006 اسپانيا را ترک کردم. بيست و پنج سال اول زندگيم را به همراه خانواده ام در نيجريه به سر بردم. – مدت کوتاهی در مدرسه شبانه روزی انگليسی اقامت داشتم.- ما در تعطيلات اقوام پدر و مادرم را در شهر پورت هارکورت - نيجريه- ملاقات می کرديم. من بهترين اقوام را از هر دو طرف دارم. مدتی در بريتانيا زندگی کردم و سپس سه سال در اسپانيا به سر بردم. شش ماه قبل از آمدنم به لندن در آفريقای جنوبی اقامت داشتم.
.
من به دليل دو مليتی بودن، بسيار خوش شانس هستم چرا که می توانم بدون زحمت زيادی به هر کشوری که می خواهم سفر کنم و حداقل يک سال در آنجا بمانم. به طور مرتب يک يا دوبار در سال به نيجريه سفر می کنم. هم چنين بايد بگويم که تعداد زيادی نيجريه ای و مردم اهل غرب آفريقا در لندن، جايی که من اقوام زيادی دارم، زندگی می کنند و هرگز احساس نمی کنند که از ميهنشان دور هستند. با اين که ديگر در نيجريه زندگی نمی کنم اما رابطه من با آن سرزمين هم چنان ادامه دارد و اين ارتباط باعث پيشرفت تمام ابعاد زندگيم شده است. باورم بر اين است که ميهن، نقش اساسی در زندگی کسانی که به هر دليلی به کشورهای ديگر مهاجرت کرده اند ايفا می کند. البته در طول ده، پانزده سال اخير از طريق اينترنت، تلفن ارزان قيمت و بسياری موارد ديگر ارتباط به سادگی امکانپذير است.
.
در آفريقا فعالان در زمينه عدالت اجتماعی و حقوق بشر با چه مشکلاتی روبرو هستند؟
.
سوکاری: ما همه با مشکلات مشابهی روبرو هستيم، تنها شدت و ضعفش متفاوت است. سوال اساسی اين است که چه روش هایی عليه ناهنجاری های حقوق بشر، عدالت اجتماعی، اقتصادی و غيره وجود دارند. در هر صورت مشکلاتی که ما با آن روبرو هستيم در سه مبحث به هم پيوسته قرار می گيرند: فقر، بنيادگرايی مذهبی و فقدان نهاد يا سازمان و حکومت دموکراتيک.
.
ما بايد مشکلات را در سطح جهانی، کل آفريقا و محلی مورد بررسی قرار دهيم. اين بسيار مهم است که بيان انتقادی ما وابسته به قراين بوده و شرايط جهانی را نيز در بر گيرد. به عنوان مثال، اگر تغييرات آب و هوايی را در نظر داريد، فشار در آفريقا قابل مشاهده است اما مشکل جهانی نيز وجود دارد. ما نمی توانيم آن را فقط به طور محلی مورد بررسی قرار دهيم، بنابراين واکنش های متفاوتی وجود دارد.
.
فعالان می توانند بطور محلی و منطقه ای يا بين المللی بسته به موضوع و زمان و روش های گوناگون کار کنند. به نظر من قيام هایی که در بخش های مختلف آفريقا چون مصر، تونس، بورکينافاسو، سوآزيلند، اوگاندا و گابن رخ داد نشان دهنده اين است که مردم نااميدانه خواهان تغيير در روند تاريخ می باشند تا بدين وسيله به رژيم های غير دموکراتيک و ديکتاتور خاتمه دهند.
.
مردم خواهان دستگاه سياسی و اقتصادی متفاوتی هستند که نياز محلی آنها را برآورده سازد و اين که عقايد حقيقی خود را داشته باشند. از نظر من، دموکراسی سنتی که بسياری از کشورها روی آن تمرکز کرده اند وجود ندارد که بتواند آن چه را که مردم می خواهند به آنها بدهد، در صورتی که اين لازمه جامعه منصف می باشد و نه تنها مردم آفريقا بلکه همه مردم دنيا نياز به مشارکت محلی دارند.
.
هم جنس گرايی در فرهنگ آفريقا يک تابو است و برخی معتقدند که اين برخلاف طبيعت است. در برخی از کشورهای آفريقايی همجنس گرايی جرم است و مجازات بسيار سنگينی در پی دارد. کشورهای ديگری چون آفريقای جنوبی، قوانين پيشرفته ای دارند که از همجنس گرايان حمايت می کنند اما با اين حال همجنسگرايان زن مورد حمله، شکنجه و تجاوز قرار گرفته و کشته می شوند. راه حل اين مشکل چيست؟
.


سوکاری: در ابتدا بايد بگويم هم جنس گرايی و بر خلاف طبيعت بودن آن يک باور صرفا آفريقايی نيست، بلکه افرادی در سراسر جهان از جمله کشورهای غربی به اين مساله باور دارند. بحث و گفتگو در باره هم جنس گرايی بحث نسبتا جديدی است و گمان نمی کنم کشوری در جهان وجود داشته باشد که هم جنس گرايان در آن مورد تبعيض قرار نگيرند و يا عليه آنان مبارزه نشود.
.
من بر اين باور هستم که مذهب – به خصوص مسيحيت بنيادگرا- نقش بزرگی در جنبش ضد هم جنس گرايی در اين قاره ايفا می کند. هم چنين بر اين باورم که هم جنس گرايی همواره وجود داشته است و اين واقعيت که بعضی زبان ها واژه هایی برای هم جنس گرايی دارند گواه اين مطلب است.
.
احتمالا در بعضی جوامع و فرهنگ ها ارتباط جنسی منحرف در بعضی شرايط مذهبی، جنگاوری و حتی خانواده مجاز بوده، اما در اين که اينها مسير اصلی بوده اند ترديد دارم. تفاوت آن چه که ما اکنون تجربه می کنيم و آن چه که در دوره استعمار وجود داشته در جنايی کردن رسمی بر اساس قوانين استعماری است، مخصوصا تعصب شديد و توطئه آميز مذهبی که نسبت به اقليت های جنسی بی گذشت، زن گريز، مرد سالار و صراحتا فاشيست می باشند.
.
بررسی مساله هم جنس گرايی تا کنون با اين صراحت مورد بحث قرار نگرفته است تا اين که مردم بتوانند نامی برای احساسات خود بيابند. به عنوان مثال من تا بيست سالگی نمی توانستم نامی برای احساسات خود بيابم، ولی اين که نمی توانيم آن ها را نامگذاری کنيم بدان معنا نيست که آن ها وجود ندارند. همان طور که قبلا بيان کردم به اعتقاد من کشورهای آفريقايی با سه مشکل عمده فقر، بنيادگرايی مذهبی- به خصوص مسيحيت بنيادگرا- و عدم وجود سازمانی دموکراتيک مواجه هستند.
.
جريان ضد هم جنس گرايی نيز بطور زيادی به اين سه مورد مربوط است. با اين حال قوانين ضد هم جنس گرايی بطور معمول اجرا نمی شوند و حتی اگر اجرا شوند محکوميت يا حکم زندان ندارند. تنها استثنا در مورد مالاوی در سال 2010 بود که زوج استيون منجزا و توينج کيمبالانگا پس از مداخله دبير کل سازمان ملل مورد بخشش قرار گرفتند و البته موارد ديگری در کامرون، سنگال و نيجريه وجود داشت که محکوميتی در پی نداشت. البته من نمی گويم که عدم محکوميت و اجرای قانون بدين معناست که همه چيز درست انجام می شود. به طور يقين اين طور نيست و مردم در انزوا و در محيطی خصومت آميز تحت فشار زيادی زندگی می کنند.
.
مردم زيادی در آفريقای جنوبی هستند که با درک و دانش بيشتری نسبت به من در زمينه چگونگی کاهش ناهنجاريهای جنسی و دگرباشان جنسی صحبت کنند. با اين که قانون اساسی آفريقای جنوبی اظهار نموده است که قدرت به طور صحيح مورد استفاده قرار گرفته است اما واقعيت کاملا بر خلاف آن است. به نظر می رسد که شکاف عظيمی در تفسير قانون اساسی بين دولت آفريقای جنوبی و مجموعه نظام عدالت کيفری وجود دارد و اين مساله حمايت های قانون اساسی را که می بايست از طريق قانون گزار و اجرای قوانين ضد تبعيض آميز به مرحله اجرا درآيد را عملا با شکست روبرو ساخته است.
.
هميشه در هر کشوری مردمانی وجود دارند که مرتکب خشونت می شوند. اما اين که قادر باشيم چنين کاری را با مصونيت و علم بر اينکه روی هم رفته اين مساله در اجتماع غير قابل قبول نيست انجام دهيم، مرحله متفاوتی است که فکر می کنم اين مساله در حدی در آفريقای جنوبی حاکم است. اگر شما رهبران مذهبی، اعضای دولت، سياستمداران و رسانه هایی با بيانيه های تبعيض آميز داشته باشيد و در قبال ابراز تنفر از جنايت، سکوت پيشه کنيد، جامعه اين پيغام را دريافت خواهد نمود.
.
به نظر من راه حل اين مشکل، قيام توده مردم است. مانند آن چه که در دوران نفاق و جدايی بين سفيد پوستان وسياه پوستان روی داد و موارد مشابه آن که در قسمت های مختلف اين قاره و خاورميانه رخ می دهد و مسير تاريخ را تغيير می دهد. اخيرا به گفته های هری بلافنت، فعال آمريکايی- آفريقايی در زمينه ی عدالت اجتماعی گوش می دادم. او بر اين مساله تاکيد داشت که فعالان در زمينه عدالت اجتماعی بيشتر از اينها می بايست با قدرت درگير شوند. ما بايد با قدرتها مقابله کنيم و آنها را وادار سازيم که سخنان ما را بشنوند.
.
اعمال خشونت عليه زنان، زنان هم جنس گرا، ترانس ها، منزوی شدن آنها، ظلم و ستم عليه فقرا، بی زمينی، تن فروشی و بيکاری تهديدی برای دولت آفريقای جنوبی محسوب نمی شود. ما بايد اين تهديدها را به واقعيت تبديل کنيم تا آنها گوش فرا دهند. ما نياز داريم که نشان بدهيم عدم آزادی دگر باشان جنسی آزادی همگان را از بين می برد. بنابراين بايد اعتراضات انبوهی که جريانات اجتماعی ديگر را نيز فرا می خواند انجام دهيم که خشونت بيش از اين قابل تحمل نيست و همين جا بايد خاتمه يابد. به گفته بلافنت، ما بايد بگذاريم دولت ها کاری را که ما فکر می کنيم درست است انجام دهند.
.
شما نظريه های قوی و بحث انگيزی را در وبلاگ خود مطرح کرده ايد، چگونه با واکنش خوانندها و ديگر وبلاگرها مقابله می کنيد ؟
.
سوکاری: در ابتدا وقتی من در مورد حقوق هم جنس گرايان صحبت می کردم مشکلات زيادی داشتم. هم چنين نژاد پرستان تفاسير زشتی برايم می نوشتند. اخيرا شايد خوانند های من تغيير کرده اند يا به کاری مشغول هستند که ديگر اين مشکلات را به وجود نمی آورند.
.
وقتی توهين و بدگويی نه تنهاعليه وبلاگ من بلکه عليه وبلاگی ديگر صورت گيرد، وبلاگ نويسان از يکديگر حمايت می کنند. به عنوان مثال، وقتی من مورد آزار و اذيت در وبلاگستان نيجريه قرار گرفتم، وبلاگ نويسان کنيايی از من دعوت کردند که به آنان بپيوندم و اين مساله تا امروز کاملا شگفت زده ام کرده است.
.
در گير بودن با وبلاگ زمان زيادی می خواهد و حتی می تواند تمام وقت شما را بگيرد. چگونه می توانيد تعادل بين کار و زندگی برقرار کنيد؟
.
سوکاری: بله، کاملا درست است. وقتی در سال 2004 آغاز به کار کردم زمان زيادی برای نوشتن داشتم. در سال 2006 وبلاگ خود را برای چهار وبلاگر ديگر باز کردم تا عقايد و مباحث گوناگونی با خود بياورند و از فشاری که جهت نوشتن مدام بر من بود کاسته شود. از آن زمان وبلاگ نويس های مهمان زيادی داشته ام که بعضی از آنها تنها يک پست ارسال کرده اند و برخی مرتبا همکاری می کنند.
.
حضور آنلاين در دو سال اخير بسيار تغيير کرده و اکنون توييتر و فيسبوک و هزاران وبلاگ ديگر وجود دارد که شخص بايد تصميم بگيرد در مورد چه چيزی بنويسد و ارسال کند. بسياری از مواقع تصميم گرفته ام اين کار را متوقف کرده يا استراحتی داشته باشم. اما اکنون از ديدگاه ديگری به اين فرايند می نگرم. اگر چيزی برای نوشتن داشته باشم خوب است و اگر نه، اهميتی ندارد. من برای مجله انترناسيوناليستی جديد و هم چنين اخبار پامبازو گاهی مطلب می نويسم و سعی می کنم آنها را از وبلاگم مجزا کنم. کارهای زيادی هست که با حضور آنلاين بايد متحمل شويم. داشتن وبلاگ کار بسيار وقت گيری است. از وقتی که در فيسبوک و توييتر می گذراندم به طور قابل ملاحظه ای کاسته ام، اين کار بسيار خسته کننده است و سعی می کنم برای هميشه آن را کنار بگذارم.
.



در آفريقا مردمی که افکار و عقايدی مخالف دولت بيان می کنند غالبا قربانی شده و در بسياری موارد کشته می شو.
ند. آيا شما از موقعيت امن خود در اسپانيا برای بيان عقايد خود استفاده می کنيد؟ و اگر مقيم نيجريه بوديد باز هم درمورد مبحث مربوطه وبلاگ ايجاد می کرديد؟
.
سوکاری: بار ديگر تکرار می کنم که از سال 2006 ديگر در اسپانيا زندگی نمی کنم. اين تنها در آفريقا نيست که چنين است. در حقيقت سانسور و سرکوبی در بسياری از کشورها وجود دارد. بسياری از وبلاگ نويس ها چه در آفريقا و چه در کشورهای منتقد دولت حاکم با نام مستعار قلم می زنند. من وبلاگ نويس های زيادی را می شناسم که با اين که در غرب زندگی نمی کنند از دولت ها انتقاد می کنند و حتی نظرات بسيار جدل آميزی مطرح می نمايند.
.
هنوز وبلاگ نويسان سياسی در آفريقا هستند که برای حفظ خود و منافعشان بدون درج نام واقعيشان فعاليت می کنند. من اين مساله را درک می کنم اما بسيار رنجيده می شوم وقتی مردم نظرات تبعيض آميز، نژاد پرستانه، نگاه جنسيتی و کلا توهين آميز آن هم بدون ذکر نام واقعی و به صورت ناشناس می نويسند. اگر شما نسبت به چيزی حس قوی داريد و احساس می کنيد که حق با شماست چرا بدون درج نام واقعی و به صورت ناشناس نظر می نويسيد؟
.
فعاليتهای بی نام و نشان شايد بسيار آسانتر باشد ولی من اينطور نيستم. همانطور که قبلا گفتم من مرتب به نيجريه سفر می کنم. چيزی نمی تواند مرا از بيان آن چه که باور دارم، هر اندازه هم که خطرناک باشد، باز دارد. بنابراين پاسخ من مثبت است. اگر در نيجريه زندگی می کردم بازهم در همين زمينه ها قلم می زدم و اگر احساس می کردم که زندگيم در خطر است، بی ترديد راهی برای ترک آنجا پيدا می کردم. من هرگز از قدرت های بزرگ نمی هراسم اگر چه اکنون که مسن تر شده ام بسيار محتاط تر از دوران جوانی خود عمل می کنم.







.