مصاحبه زارا مجيدپور با مونا حلمی، نويسنده و شاعر مصری و دختر نوال السعداوی, ٢٣ آذر ١٣٩٠ |
شهرزادنیوز: "تلفن به صدا درمیآيد و صدايش به گوشم می رسد، انگار که در رويا هستم. "صد سال به اين سالها، مامان!". تولدم را فراموش کردهام، هرگز آن را جشن نمیگيرم. بنابراين ميگويم: "مونا، امروز چه روزيه؟" زمانی كه تمامی ديگر صداها خاموش شده باشند، صدای او به گوشم میرسد. حتی اگر همه مرا فراموش كنند، او فراموشم نخواهد كرد. حالا مونا بزرگ شده و به نويسنده مشهوری تبديل شده است."(1) مونا حلمی، دختر نوال السعداوی، نويسنده، شاعر و روزنامهنگار آزاد است. او در يكی از مقالات هفتگیاش نوشت: "چه هديهای میتوانم به مادرم ببخشم. میتوانم به او يكجفت كفش هديه نمايم؟ يا يک دست لباس؟ هديهای كه به او خواهم داد، داشتن نام اوست."(2) مونا پيشنهاد نمود كه كودكان بعد از تولد می بايست به هر دو نام مادر و پدرشان خوانده شوند و مقاله ی خود را همراه با نام مادرش، مونا نوال حلمی امضا کرد. شكايات بنيادگرا او را به دادگاه كشانده و او را به "ارتداد متهم کرده و ادعا نمودند که زنان می بايست صاحب نام پدرشان باشند نه مادرانشان." اخيرا با مونا حلمی مصاحبه كرده و سوالاتم را با او در میان گذاشتم: چرا بنيادگرايان نمیتوانند مقالات و كتابهای شما و مادرتان را تحمل كنند؟ بنيادگرايان نمیتوانند نه باورهای نوال و نه مرا تحمل نمايند و دليل آن اين است كه عقايد و باورهای ما بر مبنای عدالت، برابری و آزادی است. اغلب بنيادگرايان مصری ميان زنان و مردان، مسلمانان و قبطیها تبعيض قائل میشوند. آزادی تنها از آنِ جنسيت برتر با دين برتر است و آن هم يعنی يک "مرد مسلمان." علاوه بر آن، عقايد ما آشكار میسازند كه بنيادگرايان چگونه از اسلام برای كسب قدرت بر مردم مصر و حكمرانی بر این كشور بهرهبرداری می کنند. در صحنه نبرد، اسلام تنها يك ابزار برای کسب آرای بيشتر در كشوری است كه مذهب در آن يك مساله ی حساس است. باورها و عقايد ما پرده از پدرسالاری افراطی آنان - که آن را برگرفته از اسلام می دانند - برمیدارد، باورهای مردسالارانه و پدرسالارانه ای که در جامعه بازتوليد می شود. در يکی از مقاله هايتان كه در سال 2006 بهچاپ رسيد، پيشنهاد كرده بوديد كه كودكان علاوه بر نام پدر میبايست صاحب نام مادرشان نيز شوند. واكنش عمومی مردم به اين پيشنهاد چه بود؟ در هجدهم مارس 2006 مقالهای در روز مادر نوشتم و آن را با نام مونا نوال حلمی امضا كردم. تصور نمیكردم كه اين مقاله بتواند با چنان واکنش چشمگيری روبرو گردد. برخی از زنان و مردان با من همعقيده بودند كه در آن ميان انديشمندان مسلمان بزرگی هم وجود داشتند. آنها میگفتند كه اسلام كاری با چنين مسائلی ندارد و اين مساله بيشتر به عادات و شيوه زندگی مردم مربوط است. آنها بر سر اين موضوع توافق داشتند که چنين نامگذاری ای تنها راهحلی است برای بزرگ داشت نام مادر. – از سوی ديگر داشتن نام مادر- برچسب نامشروع، را از کودکان حاصل از روابط غير شرعی پاک می سازد. آنها مدعی هستند که براساس گفته ی قرآن: بهشت زيرپای مادران است، اما اكثريت با آن مخالفند. من به دادگاه احضار شدم و به ارتداد متهم گشتم. پس از پيروزيم در دادگاه و تقريبا دو سال پس از انتشار مقاله ام، قانون تغييركرد. حالا مادر مجرد میتواند نام خود – نامی که برگرفته از نام پدرش است- را بر فرزندش بگذارد. بنابراين كودک میتواند صاحب گواهی تولد و هم چنين تمامی حقوقی گردد كه كودكان مشروع از آن برخوردارند. البته اين تنها نيمی از مسير است که از "هيچچيز" بهتر است. حازم صالح ابواسماعيل يكي از نامزدهای رياستجمهوری در مصر است. او کسی است كه از اُسامه بنلادن بعنوان شهيد نام می برد و در مصاحبه های تلوزيونی اش از "پوشش اسلامی" حمايت می کند که اين پوشش شامل بُرقع (روبند يا نقاب) نيز می باشد. او همچنين گفته است: زنانی كه در ساحل ها بيكينی بر تن کنند، می بايست بازداشت شوند. شانس او برای انتخاب شدن به عنوان رياستجمهوری چقدر است؟ من تصور نميكنم كه حازم ابواسماعيل شانس چندانی برای رياست جمهوری مصر داشته باشد. البته او کمی مشهور است، اما اين شهرت به اندازه ای نيست كه بتواند در انتخابات رياستجمهوری پيروز گردد. اگر فردی چون حازم صالح ابواسماعيل رئيسجمهور شود، واكنش زنان مصری چهخواهد بود؟ اگر حازم ابواسماعيل رئيسجمهور مصر شود، زنان میتوانند با يکديگر متحد شده و برای تظاهراتی بزرگ در ميدان تحرير فراخوان دهند. وبلاگنويس مصری، عليا المهدی، تصاوير برهنهی خود را در صفحه وبلاگش به نمايش گذاشت تا عليه محدوديتها و نقض آزادی اعتراض نمايد. به عنوان طرفدار حقوق زنان، در اين باره چه نظری داريد؟ عليا المهدی حق دارد تا عقيده و باورش را به هر طريقی كه مايل است ابراز نمايد و من به آن احترام میگذارم. اما برای من "برهنه بودن" و "نقابزدن" دو روی يك سكهاند. هر يک از اين دو نشانگر آن است که زنان تنها بدنهايی هستند كه يا بايد تحت عنوان مذهب پوشانده شوند و يا تحت عنوان آزادی عريان گردند. زنها بايد چيزی بپوشند كه راحت و مناسب بوده و با فعاليتهايشان تناسب داشته باشد، نه آن چه كه به واسطه فرهنگ پدرسالاری در جوامع مختلف طرفدار پيدا کرده که خود اين مساله مستلزم نبرد و كشاكش است. اين بهای آزادی است كه همه ما بايد آن را بپردازيم. مادر شما، نوال السعداوي، يكی از برجسته ترين فمنيست های جهان عرب است. بعنوان دختر او، زندگی با او را چگونه وصف میكنيد؟ زندگي من با مادرم يك رويا بوده و هست. ايام كودكی من دوران شادی بود و دليل آن هم اين است که مادرم نوال با من همچون يک فرد رشديافته برخورد ميكرد. او هرگز اجازه نداد تا من در يك جامعه پدرسالار احساس دختر ضعيفی را داشته باشم. او به من در زمانی که دختر كوچکی بودم آزادی كامل بخشيد. هميشه به رفتار من اعتماد داشت. به طور خلاصه می توانم بگويم که من مادر خودم بودم. به ياد نمیآورم كه او تعاليم، دستورات و يا قوانينی را برای من وضع كرده باشد. من قوانين خودم را داشتم مشروط بر آن كه به هيچكس، از جمله خودم، صدمه و آسيب نرسانم. نوال به من آموخت كه چگونه به ندای درونم گوش دهم و همواره از قلبم پيروی نمايم . او بذر خلاقيت را در درونم آبياری نمود و به من آموخت كه آزاد بودن يعني مسئول بودن. به همين خاطر است كه به گفته ی او، اغلب مردم از آزادی میترسند. برعكس، من از همان دوران كودكی عاشق آزادی بودم؛ زيرا آزادی برايم بدان معنا بود كه من رئيس خود هستم. |