All rights reserved. استفاده از مطالب با "ذکر منبع" آزاد است


contact: zaramajidpour@gmail.com


---------------------------------------------------------------



Thursday, April 5, 2012

تجاوز به نوزاد يک روزه و مکيدن خونش حاصل يک باور خرافی


گفتگوی زارا مجيدپور با بتی ماکونی، برنده جايزه قهرمان سی ان ان سال 2009, ١٥ فروردین ١٣٩١



شهرزادنیوز: زمانی که بتی شش سال بيشتر نداشت، مورد تعدی قرار گرفت و در نه سالگی مادرش توسط پدرش به قتل رسید. شخصیت قوی بتی و امتناع از حس قربانی بودن به او کمک کرد تا برای ادامه تحصیلات خود مبارزه نمايد. او درحال حاضر دارای دو مدرک لیسانس است.

بتی نه تنها معمار آینده و سرنوشت خود بوده است، بلکه به عنوان فردی که از تعدی جان به در برده، برای هزاران دختر و زنی که قربانی خشونت اند مبارزه نموده و در اين راه بسیاری از آنان را یاری می رساند.

او با غم و درد دخترها و زنان همدردی می کند و سرودن شعر راهيست برايش برای کنار آمدن با دردها و آلام. بتی ماکونی، تنها یک شاعر نيست، بلکه در زمينه حقوق کودکان دختر نیز فعاليت می نمايد.

او بنیانگذار و مدیر شبکه کودکان دختر زیمبابوه (GCN) و هم چنين مدير ارشد شبکه کودکان دختر در جهان است، سازمانی که پشتیبان حقوق کودکان دختر در زیمبابوه و کل دنیا است. به نقل از تارنمای بتی ماکونی.1)

بتی ماکونی از سال 2003 تاکنون جوایز بسیاری را دريافت نموده است . جایزه "قهرمانان سی ان ان" سال 2009 نيز به وی تعلق گرفته است.

- در برخی از کشورهای آفریقایی چون زیمبابوه یا آفریقای جنوبی افرادی بر اين باورند که اگر فرد مبتلا به اچ آی وی/ ایدز با دختر باکره ای نزديکی نمايد، از بيماری شفا می يابد. کم سن و سال ترين موردی که مورد تعدی قرار گرفته بود و شما او را ملاقات نموديد، يک نوزاد یک روزه بود. آیا ارتباطی میان تعدی به نوزاد و آن باور خرافی وجود داشت؟ لطفا ماجرای اين نوزاد يک روزه را با ما درمیان بگذاريد؟

- اول از همه مایلم تایید کنم که بله، در این مورد ارتباطی بسیار قوی میان نوزادی که مورد تجاوز قرار گرفته بود و این باور وجود داشت. اين اتفاق در نزدیکی يکی از دفاتر ما در "چیتون گویزآ" که در فاصله 30 کیلومتری از شهر پایتخت "حراره" قرار دارد، اتفاق افتاده بود. در مجاورت آنجا دهکده ای قرار دارد به نام "مایامبرا".

در یکی از صبح های ماه آگوست سال 2006 با خبر شديم که نوزادی را به حال خود رها کرده اند. این موضوع حقیقتا شوک شدیدی را به اهالی محل وارد آورده بود؛ زیرا معمولا نوزادها در مکان هایی رها می شدند که به سادگی پيدا می شدند. ما به جايی که کودک در آنجا رها شده بود رفتيم و با ناباوری دريافتيم که نوزاد مورد تجاوز قرار گرفته بود. پلیس را از اين جريان آگاه کرديم و آنان نوزاد را به بیمارستان منتقل کردند. در معاینه از نوزاد مشخص شد که در تن او زخم ها و جراحاتی وجود دارد. این جراحات نشان می داد که فردی علاوه بر تعدی به نوزاد، تلاش کرده بود با ايجاد جراحتهایی در بدن نوزاد خونش را نيز بمکد.

معاینات تعدی به نوزاد يک روزه را تاييد نمود. مادر نوزاد که زن تن فروشی بود، توسط پليس پيدا شد. زنان تن فروش به چیتون گويزآ می آیند و بعد از يافتن مشتریانشان آنان را به مایامبرا می برند. در آنجا اجاره خانه به آسانی صورت می گيرد. در جريان تحقيقات مشخص شد که عامل تعدی و ايجاد جراحت در پيکر نوزاد دوست پسر مادر نوزاد بوده است. فردی که به ایدز مبتلا بود. این مرد هرگز به زندان فرستاده نشد، زیرا در جريان تحقیق در باره این پرونده از دنیا رفت.

تاييد می کنم که نوزاد به دليل باور خرافی مورد تعدی قرار گرفته بود، باوری که براساس آن بکارت دختران وسيله ای است برای پاک کردن ويروس ايدز از تن بيمار و در نهايت رها شدن فرد از بيماری.

این موضوع باعث شده است که زیمبابوه به کشوری تبدیل گردد که در آن نوزادان و کودکان مورد تعدی قرار می گيرند. ما از تعدی به کودکان سه ماهه تا سه ساله مواردی داريم، اما تعدی به نوزادی که تازه از زهدان مادرش بیرون آمده بود، برای کل جامعه شوک بزرگی بود.

- شما در سن شش سالگی مورد تعدی قرار گرفتید و مادرتان از شما خواست تا در برابر اين امر سکوت نمايد. چرا برخی از زنها، به جای ترغيب دخترانشان برای سخن گفتن علیه سو استفاده جنسی، آنها را به سکوت فرا می خوانند؟

واقعيت اين است که مردی که به من تعدی کرد، به نه دختر دیگر در همسایگی ما هم دست یازیده بود. این بدان معناست که ده مادر دیگر هم سکوت پيشه کرده بودند. فکر می کنم در رابطه با من، مادرم در موقعيتی قرار داشت که خودش قربانی خشونت خانگی بود. او کسی بود که از من می خواست تا شب ها دستفروشی کنم. اگر در حادثه ای نامحتمل مادرم از اين حادثه لب به سخن می گشود، پدرم از اين مساله بهره برداری می کرد و به عنوان بهانه ای برای ضرب و شتم عليه مادرم در خانه استفاده می نمود. مادرم به دليل روابط جنسی خارج از زناشويی پدرم و ضرب و شتم هايش همچنان سکوت اختیار می کرد.

زنان بسیاری را می شناسم که خودشان را در يک رابطه ی زناشویی شکننده همراه با توهین می يابند و در برابر آن سکوت اختیار می کنند. آنان برای حل مشکلشان هیچ گزینه دیگری ندارند.

گاهی حفظ سکوت نه روشی برای خاموش ساختن فرزند، بلکه شیوه ای برای رسیدن به یک وضعیت موافق در خانه ای است که زن به حکم ازدواج در آن به سر می برد. او نمی خواهد هیچ بهانه ای برای بدرفتاری شوهر به دستش دهد.

بار مراقبت از فرزندان به میزان زیادی بر شانه های مادران قرار دارد. مادران در رابطه با هر چیزی که برای فرزندشان رخ می دهد، به ویژه در جامعه آفریقایی، مسئول هستند؛ بنابراین لب به سخن گشودن مادری برای آن چه که بر سر فرزندش آمده برابر است با مورد تمسخر قرار گرفتن و طرد او از جامعه؛ به خصوص در جامعه ای که در آن نگاه تبعيض آميزی نسب به زنان وجود دارد.

سکوت يک گزينه نيست. سکوت به دلیل وضعیت اقتصادی و اجتماعی یک امر الزامی است. چنانچه مردی زنش را از خانه بیرون کند، هیچ فرد دیگری نیست تا از کودکانش مراقبت نمايد. این مساله برای زنان مايه خجالت است.

می توانم بگویم که شما همیشه روش هایی برای شکستن سکوت می یابید. در مورد خودم، من شاهد آن بودم که هميشه مادرم با همسایه مان صحبت می کرد. او از اين طريق سعی می کرد تا با کسی درد دل کند. این بدان معنا نبود که او می توانست به سادگی سکوت را بشکند، چرا که او یک زن متاهل و یک مادر بود. برای او تعدی به من مربوط به گذشته ها بود و به عنوان یک درس عبرت به کار می رفت. این چیزی بود که من به عنوان یک داستان پذیرفته بودمش، اما برای او این مساله داستان نبود بلکه مساله ای جدی بود که می توانست ازدواجش را به ورطه نابودی بکشاند.

- شما به دختران آموزش می دهید که به جای داشتن احساس قربانی بودن و سکوت پيشه کردن، لب به سخن بگشايند و صدای خود را به گوش ديگران برسانند. شما دهکده هایی برای توانمند ساختن دخترانی که مورد سوء رفتارهای جنسی قرار گرفته اند، به وجود آورديد تا در آنجا آینده ی بهتری را برای خود رقم زنند. عکس العمل مردان جامعه اتان در رابطه با این کار شما چیست؟

- تصور می کنم که این واکنش کاملاً مختلط بود. من در موقعیتی قرار داشتم که در آن مدیر مدرسه ای که در آن تدريس می کردم و جایی که اولین انجمن در آن شکل گرفت، به هیچ وجه نمی خواست تا دختران به خودی خود نشستی برگزار نمايند.

این مکان به عنوان مکانی برای دختران ول و خراب تلقی می شد، دخترانی که از فرهنگ تمرد می جستند. به هر حال هیچ چیزی در جامعه ما بدون تاييد مردان و پسرها وجود ندارد. در ابتدا مشکل بود که همگان را قانع سازیم که این فضا برای سخن گفتن دختران بسیار حیاتی است.

در مرحله بعدی این مبارزه، ما شاهد شمار چشمگیری از مردان بودیم که به عنوان کارمند يا داوطلب به ما پيوستند. در آن وضعیت ما با موجی از مردان روبرو بوديم که حال دیگر دوستانی بودند که به شبکه ما پیوسته بودند.

در مقابل اين حمايت ها، مراحل دردناکی را نيز پشت سر گذاشتم، مخصوصا آن زمانی که تمامی پناهگاه های من بسته شد و من درمقابل دادگاه قرار گرفتم تا پاسخ دهم چرا بدون مجوز فعالیت می کنم.

در مدت 4 سال چهار مرتبه به دلايل مختلف به خصوص سخنانم عليه کليسای وابسته به پاپ در زیمبابوه دستگیر شدم، کلیساهایی که مستقل نيستند و وابستگی سیاسی دارند. آنها نمی خواستند این گونه فعالیت ها صورت گيرد؛ چرا که می توانست آنان را از دخترانی محروم سازد که برای برآورده ساختن امیال شهوانی شان با خود می بردند.

با سپری شدن چهار سال از پرداختن به این فعالیت، من از یکی از رهبرانمان در دهکده ماکونی دعوتنامه ای دریافت کردم. او در روزنامه ای درباره من خوانده بود و به میزان زیادی تحت تأثیر داستان من واقع شده بود. همانطور که شما می دانید، قبیله من در زیمبابوه، قبیله ای اشرافی است. آنها می خواستند به نوعی نسبت به شیوه ای که من برای شکستن سکوت و سخن گفتن با مردم اختیار کرده بودم، ادای احترام نمايند. آنها یک مکان اشرافی را که چهارصد سال قدمت داشت را به من و دختران بخشيدند. بعد از اين بخشش ما یک جشن افتتاحیه رسمی برپا نموده و بعدها اولین دهکده توانمند سازی دختران را افتتاح کرديم.

ما سنت و شیوه های فرهنگی مثبتی را که از حدود چهارصد سال پیش به ما رسیده بود، دوباره احيا کرديم. این امر باعث شد که درها برای ورود سایر رهبران و روسای قبايل در زیمبابوه گشوده گردد. روسای قبايل نگهبانان رسم و رسوم سنتی هستند. به محض این که شما را پذيرفته و درک نمايند و بخواهند از شما پشتیبانی کنند، انجام فعالیت حقیقتا آسان می گردد.

بهترين بخش از فعالیتهايم غلبه بر مردان است؛ معلمان مدرسه، سیاستمداران، نمایندگان پارلمان. فکر می کنم تقریباً بر نود درصد از مردان در زیمبابوه پیروز شده ام، اما آن ده درصد از مردان که باقی ماندند، جزو اشخاص متکبر می باشند. آنان جزو تجاوزگران و همدستان آن می باشند. این افراد واکنش های شدیدی نسبت به فعاليتهای من از خود نشان دادند و از همين روی بود که حتی فعالیت من جهت اقامه دعوی ها علیه تجاوزهای برجسته در زیمبابوه بسیار مشکل بود.

به شما برچسب دروغگو، فریبکار و زن شیطانی می زنند و از هر چیز منفی به عنوان برچسبی عليه شما استفاده می کنند. ده درصد از مردانی که در این نزاع با من همراه نشدند، در حقیقت فاسد بودند. من در باره مأموران پلیسی سخن می گویم که رشوه می گرفتند و مددکاران اجتماعی که در سندیکاها بودند. من در باره سازمان هایی سخن می گویم که برای پرداختن به چنين روش های زیرساختی بی میل بودند. تمامی آنها بخشی از اشخاصی بودند که علیه من فعالیت می کردند.

در نهایت این ده درصد از مردان به جنگ با آن نود درصدی پرداختند که برای ترفیع این مبارزه به پا خواسته بودند. به عقیده من داشتن نود درصد از مردان در پایان ده سال فعاليت بسیار خوب است. ما همچنان با آن ده درصد متجاوز مبارزه می کنیم، اشخاصی که رشوه خوار هستند، اعضای ناشايسته کلیساهای وابسته به پاپ، نظامیان جوان و اشخاصی که از سیستم سیاسی بهره برداری می کنند تا دائم دست به تجاوز بزنند.

من می توانم مردان را در دو گروه دسته بندی کنم: آنهایی که برابرخواه هستند و آنهایی که اهل نابرابری و ظلم و ستم اند. اين گروه بندی حاصل ده سال مبارزه ام در اين راه می باشد. این را هم باید به شما بگويم که من تا به حال با هفتصد هزار مورد تجاوز برخورد داشته ام و با یکایک آنان دیدار کرده ام. در بیوگرافی من مواردی هست که من شخصا به آنها پرداخته ام و اینکه چگونه دست به ترمیم و بازسازی زده ایم و چگونه جوامع از ما پشتیبانی نموده اند



.