All rights reserved. استفاده از مطالب با "ذکر منبع" آزاد است


contact: zaramajidpour@gmail.com


---------------------------------------------------------------



Thursday, October 10, 2013

"من عاشق نيويورکم"

 
I-love-New-York1
 
 
 
 

 
نويسنده: زارا مجيدپور - ١٨ مهر ١٣٩٢
 
شهرزادنیوز: نه فرودگاه جان اف کندی و نه ايستگاه های متروی گرم و شرجی نيويورک آغاز دلچسب و دندانگيری برای ورود به "پايتخت جهان" نبود. هر چه به ميدان تايمز نزديکتر می شدم بر تعداد جمعيت افزوده می شد و بوی عرق تند برخی با بوی ادراری که هر از گاهی از گوشه ای از خيابان به هم می آميخت، مشامم را سخت می آزارد. بيلبوردهای بسيار بزرگ در ميدان با آن تبليغات رنگارنگ تمام نگاه ها را به سوی خود جلب می نمود.
 
در روبروی هتل محل اقامتم، چند نفر لباس های تعدادی شخصيت های کارتونی و سينمايی را به تن کرده و برای عکس گرفتن به دنبال مشتری می گردند. ميکی و مينی دست در دست يکديگر قدم می زنند و در گوشه ای ديگر مرد عنکبوتی و مرد خفاشی مشتری شکار می کنند.
پسرکی کنار ميکی می ايستد و پدر چند عکس از او می اندازد. مرد اسکناس يک دلاری را از جيبش در می آورد و با لبخند به ميکی می دهد، اما ميکی بالای کيسه اش را نشان می دهد که بلافاصله صدای مرد را بلند می کند. "5 دلار برای يک عکس." گره ای به ابروانش می اندازد. دستش را دوباره در جيبش می کند و اسکناس يک دلاری ديگری می يابد و به او می دهد، اما ميکی با دست بزرگش به مرد می فهماند "بقيش؟" مرد در حالی که زير لب غر می زند دست پسرک را می گيرد و به سرعت از آنجا دور می شود.
هيچ يک از شخصيتهای معروف سرش به شلوغی دختر زيبا، جوان و مو بلوندی که جز شرت جيسترينگ چيز ديگری به تن ندارد نيست. تمام تنش با رنگ بسيار نازکی پوشيده شده است. بالای پستان هایش به انگليسی نوشته شده "من" درميان آنها قلبی نقش بسته و در پايين آن دو حرف اول نيويورک خود نمايی می کند. "من عاشق نيويورکم." اين جمله در روی شکم، پاها و پشت دختر هم نقاشی شده است. موهای طلايی اش با کلاهی همراه با پرهای صورتی پوشيده شده که به چهره اش زيبايی بيشتری می بخشد. مردها دختر را دوره کرده اند و زنان از دور نگاهش می کنند. مردها يکی بعد از ديگری کنارش می ايستند و در حالی که دختر دستش را روی شانه يا پشت آنها می گذارد، کسی از همراهان مرد عکسی می اندازد و سپس اسکناس های 20 دلاری دست به دست می شوند.
خيابان برادوی
نه آسمانخراش هايش، نه پارک مرکزيش، نه ساختمان مرکزی سازمان مللش، نه ... هيچکدام برايم جذابيتی چون خيابان برادوی نداشت. خيابانی که به "پايتخت تئاتر جهان" معروف است. تبليغات چند نمايش به چشم می خورد. بليط نمايش ها گران است، اما گرانی نمی توانست مرا از ديدن سه نمايش محبوبم دور نمايد.
"ماماميا" برگرفته از گروه موسيقی سوئدی آبا، "دوران راک" که اولين بار آن را در لاس وگاس ديده بودم و سومی "شبح اپرا" نوشته کاستون لورو که آندرو لويد آن را به صورت تئاتری موزيکال به صحنه آورد و شاهکاری خلق نمود که برای ديدنش لحظه شماری می کردم.
پل بروکلين
I-love-New-York2
پل معلق بروکلين يکی از جذابيت های شهر نيويورک است، پلی که منهتن را به بروکلين متصل می کند. آن چه که اين پل را برايم جذابتر می ساخت، حضور زنی به نام "اميلی روبلينگ" است؛ زنی که در قرن نوزدهم ساخت آن را با کمک همسرش به پايان رساند.
 پل بروکلين توسط "جان آگوستوس روبلينگ" که مهندس مهاجری از آلمان بود طراحی شد. اميلی بعد از ازدواج با "واشینگتن"، پسر طراح پل، به همراه همسرش به اروپا رفت تا در باره کيسون(1) تحصيل نمايد. جراحتی سبب شد که جان روبلينگ نتواند به ساخت پل ادامه دهد و از اين رو کار به پسر جوانش واشینگتن سپرده شد. بعدها جان روبلينگ بر اثر کزاز از جهان دست شست.
ابتلای واشينگتن به بيماری کيسون سبب شد که همسرش اميلی به ساخت اين پل همت گمارد. او از سویی از همسرش رياضيات پيشرفته و علومی که به آن نیاز داشت را می آموخت و از سوی ديگر دستورات همسرش را به مهندسان و کارگران منتقل می کرد. اميلی در جلسه هایی که با سياستمداران برگزار می شد شرکت و آنان را از آخرين جزئيات ساخت پل با خبر می نمود.
در سال 1883 ساخت پل بروکلين به پايان رسيد و اميلی اولين فردی بود که از آن عبور کرد. پل بروکلين تا سال 1903 طولانی ترين پل جهان محسوب می شد.
اميلی بعد ها در رشته حقوق تحصيل نمود. گفته می شود مهمترين دليلی که او به تحصيل در اين رشته همت گماشت آن بود که او خود را برای رويارويی با شکايت های احتمالی عليه همسر و خودش آماده می نمود تا با استفاده از "حقوق" از عملکرد خود و همسرش در ساخت پل به خوبی دفاع نمايد.
روز بعد دختر جوان سياهپوستی جايگزين دختر مو بلوند شده بود با همان آرايش، کلاه و پرها. مردها نگاهی به دختر می انداختند و از کنارش می گذشتند. مرد سياه پوستی که کنار دختر ايستاده بود مردهای عابر را برای عکس گرفتن با دختر فرا می خواند، اما کسی پا پيش نمی گذاشت. چند قدم آن طرفتر، دختر جوان ديگری با گيتاری در دست، کلاه و چکمه تگزاسی بر سر و پا نگاه ها را به خود جلب می نماید. دو تکه ای تنها پوشش بدنش است با طرح پرچم آمريکا؛ مردانی تک تک کنارش می ايستند و با او عکس می گيرند. 20 دلاری ها دست به دست می شوند.
 
پی نوشت:
از کيسون يا شالوده های صندوقه ای برای حفاری در عمق آب رودخانه ها استفاده می شود. بيماری کيسون يا بند نيز بيماری است که گريبانگير افرادی می گردد که در محيط پر فشار چون اعماق آب فعاليت می نمايند.