All rights reserved. استفاده از مطالب با "ذکر منبع" آزاد است


contact: zaramajidpour@gmail.com


---------------------------------------------------------------



Thursday, March 10, 2011

پاهای زن، ايده ی يک برج معروف

برج سی سی تی وی- تلوزيون مرکزی چين- در شهر پکن

.

سفرنامه ی زارا مجيدپور به چين- قسمت دوم

.
١٩ اسفند ١٣٨٩
المپيک و دگرگونی در شهر

شهرزادنیوز: "شرلی" آمريکايی، مهندس کامپوتر است و يا درست تر خوره ی کامپيوتر. از همان روزهای اول آشنايی شاهد بودم که چگونه زبان تند و تيزش را عليه "چينی"ها دائم به کار می برد. "اين چينی ها يه کار کوچيک رو درست و حسابی انجام نمی دن، معلوم نيست چه جوری می خوان بازيهای المپيک رو برگزار کنن."
.
"تيم"، هموطن او، نظر ديگری داشت. او سال ها در تايوان به سر برده و هشت سالی است که در چين زندگی می کند و در چندين پروژه ی عظيم ساختمانی در شهر تايپه و هم چنين شهرهای بزرگ چين، همکاری نموده است. او می گويد: "چينی ها برای "حفظ ظاهر" دست به هر کاری می زنن. بازيهای المپيک برای اونا انجام يه مراسم نيست، نشون دادن قدرت دولتشونه، به رخ کشيدن توسعه ی برق آسای کشورشونه، اون هم در فاصله حدود سی سال، کسب پرستيژ بين الملليه. قبلا اتحاد جماهير شوروی در رقابت با آمريکا دست به هر کاری می زد و حالا جای اونا با چينی ها عوض شده. از همين الان می تونم بگم که چينی ها برای به دست آوردن مدال های طلای بيشتر هرکاری می کنن"1)
.
تيم به ساختمان های مدرن چون استاديوم "آشيانه پرنده" و به خصوص به برج "سی سی تی وی"- تلوزيون مرکزی چين- بسيار علاقه مند است. او می گويد: "چينی ها به اين دو تا خيلی افتخار می کنن، اما جالب اينجاست که طراح های اونا اصلا چينی نيستند. آشيانه پرنده توسط يک گروه معماری سوئيسی و برج سی سی تی وی توسط "کولهاس" هلندی و همکار آلمانيش طراحی شده. ساخت برج سی سی تی وی تحولی در برج سازی در دنيا بود." سپس از ما می پرسد: "به نظر شما برج سی سی تی وی شبيه چيه؟" طبق معمول می گويم: عدد هشت. او در حالی که لبخند می زند می گويد:"نه، شبيه پاهای زنه!" چندی بعد، نظرات ديگری در باره ی اين برج منتشر شد که به کام حکومت چين خوش نيامد.(2
.
گاه گلويم از آلودگی هوای پکن می سوخت. "جيمز"، خبرنگار حرفه ای که برای يکی از خبرگزاری های بزرگ جهانی کار می کند و سال هاست در چين به سر می برد، می گويد: "به دليل برگزاری بازيهای المپيک، خيلی از کارخونه ها به خارج از شهر منتقل شدن و يا به طور موقت دست از کار کشيدن تا خارجي هایی که برای ديدن بازيهای الميپک به پکن می آن شاهد آلودگی گاه بسيار شديد اين شهر نباشن." چند ماه بعد از مراسم، گاه آلودگی هوای پکن چنان می شد که برجهای پانصد متر دورتر به سختی ديده می شد. علاوه بر آلودگی هوا که بسيار آزار دهنده بود، ترافيک در پکن نيزهر سال بدتر و سنگين تر از سال گذشته می گشت. آلودگی هوا و ترافيک شهر پکن، دائم مرا به ياد شهر تهران می انداخت.
.
سرعت ساخت و ساز در شهرهای بزرگ چين، به خصوص در پکن، حيرت آور است. کمی دورتر از مجتمع محل زندگيم، هوتونگی(3) قرار داشت که تنها در عرض چند هفته به زمين خاکی مبدل شد و چند ماه بعد پل های بتونی قطار هوايی جايگزين خانه های بسيار کوچک و محقر هوتونگ نشينان شد.
.
يکی از مواردی که چينی ها در آن بسيار زبردست و ماهرند، انتقال درختان عظيم از مکانی به مکان ديگر است. به ياد دارم که در تهران گاهی که می خواستند زمين خاکی را تبديل به فضای سبز نمايند، نهال های کاشته شده آن قدر کوچک و نحيف بودند که برخی از آنان هرگز به درخت تبديل نمی شدند؛ اما در پکن کارگران درختان چند ده ساله را به زمين های خاکی منتقل می کنند واگر سه پايه های موقتی که برای ثبات ريشه استفاده می گردد نبود، باور این که آن زمين با درختان تناور و شاداب و گل ها و بوته ها، تنها همين چند روز پيش به وجود آمده چندان آسان نيست
زبان و خط چينی
.
چند هفته ای از ورودم به چين نمی گذشت که به نکته ی در بين اطرافيانم پی بردم: اغلب کسانی که "چينی"ها را خنگ و دست و پا چلفتی می ناميدند، يا قادر به سخن گفتن به زبان چينی (مندرين) نبودند و يا چند جمله چينی می دانستند که آن هم با غلط تلفظی همراه بود. در مقابل اين دسته، چند نفری هم بودند که نه تنها به آسانی به زبان چينی سخن می گفتند، بلکه با فرهنگ مردم چين نيز اندکی آشنا بودند. جالب آن بود که اين دسته نظرشان درباره چينی ها کاملا متفاوت با دسته نخست بود. شرکت "مايکل" سالهاست که با يکی از شرکت های دولتی چينی همکاری می نمايد. او يکی از معدود افراد گروه دوم است. او می گويد: "چينی ها نه تنها خنگ و دست و پا چلفتی نيستن، بلکه اغلب مردم در شهرهای بزرگ زيرک، فرصت طلب و آب زيرکاهن، در حالی که در روستاها و شهرهای کوچيک غير توريستی، مردم ساده اند و پر کار و مهربان."
.
برای انجام کارهايم می بايست چند سالی را در چين به سر می بردم و برای شناخت مردم و فرهنگ اين سرزمين می بايست به يادگيری زبانشان کمر می بستم. زبان چينی برای من نه گوش نواز بود و نه دلنشين، به خصوص که من به زبانهایی که مشتق از زبان لاتين اند دلبسته بودم. برای يادگيری زبان چينی ثبت نام کردم. سال اول پنج روز هفته را سر کلاس حاضر می شدم، اما در سالهای دوم و سوم حضور در کلاس را به سه روز در هفته کاهش دادم. شش ماه اول يادگيری زبان چينی ناخوشايند ترين دوران بود، اما بعد از سپری شدن آن مرحله، زمان لذت بردن از يادگيری زبان اندک اندک آغاز شد.
.
بر خلاف زبان مندرين، از همان اوايل به خط چينی سخت علاقمند شدم، خطی که من به طنز آن را "هيروگليف پيشرفته" می ناميدم. چينی ها حروف الفبا ندارند و به جای آن از نشانه استفاده می کنند، عدم وجود الفبا و وجود نشانه های بسيار، يادگيری اين خط را حتی برای خود چينی ها نیز مشکل می سازد. خط چينی دارای بيش از پنج هزار نشانه است که برای خواندن کتاب و يا روزنامه حداقل می بايست سه هزار و پانصد نشانه را فرا گرفت؛ کاری بسيار دشوار و وقت گير که پشتکار و حافظه ی خوب می طلبد.
.
.
...
ادامه دارد...


.
زیرنویس:
(1
بعد از بازيهای المپيک معلوم شد که سن چند تن از برندگان مدال طلای چين کمتر از سن قانونی بود. البته دخترک زيبايی که در مراسم افتتاحيه سرود ملی چين را می خواند را نيز نبايد فراموش کرد. خواننده ی اصلی سرود دختر بچه ی ديگری بود که به علت کم بهره بودن از زيبايی چهره، جايش به دخترک زيبای ديگر سپرده شد که وظيفه داشت در مراسم افتتاحيه تنها لب بزند.

(2

http://www.earthtimes.org/articles/news/283496,porn-controversy-over-chinas-cctv-tower--feature.html
(3
هوتونگ به کوچه ها يا خيابانهای باريک و قديمی چينی اطلاق می شود، با خانه های بسيار کوچک چسبيده به يکديگر. اغلب هوتونگ های پکن از بين رفته اند و به جاي آنها ساختمانهای جديد سر بر آورده اند. چند هوتونگ معروف در پکن از مکانهایی است که جهانگردان را جذب می کنند.