All rights reserved. استفاده از مطالب با "ذکر منبع" آزاد است


contact: zaramajidpour@gmail.com


---------------------------------------------------------------



Wednesday, April 6, 2011

نوه مهاتما گاندی از نلسون مندلا و پدر بزرگ خود می گوید




مصاحبه زارا مجيدپور با اِلا گاندی



١٥ فروردین ١٣٩٠

شهرزاد نیوز: اِلا گاندی در سال 1940 در استان کووازولو – ناتال آفريقای جنوبی به دنيا آمد، هفت سال بعد از تولد او هند به رهبری پدر بزرگش، مهاتما گاندی، استقلال خود را کسب نمود. پدرش، مانيلا، سردبير روزنامه گجراتی- انگليسی بود و مادرش بنيانگذار مدرسه غير نژادپرستی در "خانه گاندی" در رژيم آپارتايد.

از بخت بلند، اِلا در خانواده ای چشم به دنيا گشود که بر اين باور بود که زنان می بايست آزادانه حرف خود را بزنند. از همين رو او توانست اولين زن هندی تبار از نسل خود باشد که آن چه را می پسنديد و به آن باور داشت از راه تحصيل و انتشار نظراتش در باره برابری زن و مرد در سراسر جامعه دنبال نمايد.

اِلا به عنوان يکی از معروفترين فعالان زن رنگين پوست در آفريقای جنوبی مورد احترام است. در اوت سال 2006 وی سخنران اصلی در مجمع زنان در کيوتو ژاپن بود. او در آنجا خود را اينگونه توصيف نمود: "من به عنوان يک فعال اجتماعی، سياسی و مذهبی به اينجا آمده ام؛ اما پیش از همه اينها، من يک زن هستم." اِلا با تبليغ خستگی ناپذير منع خشونت عليه زنان، پا در جا پای پدر بزرگش گذاشته است.

او علاقه ای به يادگيری زبان آفريکانس- زبان سفيد پوستان هلندی تبار و زبان رسمی در دوران رژيم آپارتايد- نداشت و به همين دليل رشته ی تحصيلي اش حقوق را رها نموده به علوم اجتماعی روی آورد که سال ها در آن به فعاليت مشغول بود. او حدود هشت سال و نيم در حبس خانگی به سر برد. پس از انتقال قدرت به حکومت دمکراتيک در سال 1994 به پارلمان راه يافت و از سال 1994 تا 2004 در پارلمان- به عنوان عضوی فعال- خدمت نمود.
.
سرمشق و الگوی شما "آلبرت لوتولی"،"نلسون مندلا" و "والتر سی سولو" بوده اند که همگی در مبارزه مسلحانه درگير بودند. از سوی ديگر، الهام بخش شما پدربزرگتان مهاتما گاندی بود که معتقد به مبارزه غير خشونت آميز بود. چگونه از اين فلسفه های کاملا متضاد الهام گرفتيد؟

خود مهاتما گاندی با افرادی چون "شوبهاس چاندرا بوس" و "جايپراکاش نارايان" همکاری می کرد که هر دوی آنها از راه های متفاوت در مبارزه مسلحانه برای استقلال هند فعاليت می کردند. اولی در ارتش هند و دومی در جنبش زير زمينی که به فعاليت های خرابکارانه مشغول بود. عامل مشترک اين دو ميهن پرستی و عشق به انسان بود.

اين يکی از عوامل مشترک ما در چهار رکن مبارزه در آفريقای جنوبی بود؛ يعنی مبارزه دمکراتيک مردمی در کشور همراه با اصل عدم خشونت. جنبش زير زمينی، يعنی ارتش آزادی بخش معتقد به راهکارهای خشونت آميز و جنبش ضد آپارتايد که به روش غير خشونت آميز باور داشت.

ماندلا، سی سولو و لوتولی با صدای رسا از جنبش همراه با عدم خشونت حمايت کرده و اعلام نمودند که تنها زمانی به راه حل های جايگزين روی خواهند آورد که حکومت آشتی ناپذير گردد و جنبش را ممنوع و محدود نمايد.

به عنوان نوه مهاتما گاندی و دوست نلسون مندلا، تفاوت آن دو را در مبارزه در چه می بينيد؟


انگيزه هر دوی آنها عشق به آزادی و حرمت انسان بود. و در راه رسيدن به اين مقصد خستگی ناپذير و جان بر کف تلاش نمودند تا به هدف خود دست يابند. تفاوت شيوه های اين دو نفر تفاوت عمده ای نيست. گاندی، به عنوان رهبر معنوی و رهبر سياسی مطرح است و نلسون مندلا، به عنوان رهبر سياسی با اعتقادات اخلاقی قوی. از همين روی، جنبش های آنها با اين تفاوت متمايز می شود.

شما از سال 1994 تا 2004 به عنوان عضوی از حزب حاکم کنگره ملی آفريقا -اِی اِن سی- در پارلمان بوديد. چرا قبل از به پايان رسيدن دوره دوم نمايندگی استعفا داديد؟

استعفای من قبل از اتمام دوره دوم چند دليل داشت: - من به حوزه انتخابيه خود اعلام کرده بودم که تمايل ندارم برای دوره ديگر نماينده شوم، اما آنها به انجام اين کار اصرار داشتند. يک توافق ضمنی وجود داشت که من قبل از اتمام دوره استعفا بدهم و دليلش آن بود که احساس می کردم ديگر افراد در حوزه انتخابيه نيز بايد در فعاليت پارلمانی تجربه کسب نمايند.

- فکر می کردم که در بيرون از پارلمان برای کشورم و در سطح بين المللی بيشتر می توانم فعاليت نمايم.

- احساس می کردم که پنج سال دوم نمايندگی در پارلمان، سال های خدمت است و برای اين که ارائه خدمت کارآمد و رضايت بخش باشد می بايست جامعه را هم نسبت به نقش خود و هم چنين نقش دولت آگاه کرد. اين کار در خارج از پارلمان و به عنوان يک فعال سازمان های غير دولتی -اِن جی او- به صورتی اثر گذارتر می توانست انجام شود.


شما گفتيد که "چون يک سياه بينديش نه چون يک هندی تبار" الهام بخش شما در مبارزه بود. در دوران رژيم آپارتايد چه فرقی بين يک سياه پوست آفريقايی و يک هندی تبار بود؟

ويژگی منحصر به فرد رژیم آپارتايد این بود که با تقسيم کردن جوامع و قوميت ها به حيات خود ادامه می داد. هر گروه به حفظ هويت خود تشويق می شد نه به يک هويت ملی آفريقای جنوبی. روشن است که اموری چون ورزش و مانند آن مخصوص سفيدپوستان بود و سياهان اجازه رقابت در ورزش آن هم در سطح بين المللی و يا نمايندگی کردن کشور خود را نداشتند.

در واقع اهالی آفريقای جنوبی به مردم سفيدپوست خلاصه می گشت و بقيه ما با هويت قومی خودمان شناسايی می شديم، بعضی به زبان زولو بعضی به زبان کوزآ و برخی به زبان سوتو صحبت می کنند و غيره. ما به عنوان مردم ستمديده تصميم گرفتيم از اين قوميت خارج شده و به عنوان مردم تحت ستم آفريقای جنوبی زير پرچم آگاهی سياهان متحد شويم. اما اين برای من هدف نبود. من خود را اهل آفريقای جنوبی می دانم و می ديدم که اولين گام می بايست اتحاد سياهان ستمديده و سپس اتحاد اهالی آفريقای جنوبی باشد.

شما با نلسون مندلا قبل از آزادی اش از زندان ملاقات کرديد. فکر می کنيد بعد از گذشت شانزده سال از انتقال قدرت – از سفيدها به سياه ها- به اهداف خود دست يافته ايد؟


به هيچ وجه. بايد به اين نگاه کرد که هدف ما چه بود، اهداف ما تا حدود زيادی در منشور آزادی تعريف شده بود. در ده بند آن منشور، به طور کلی خواسته های اهالی آفريقای جنوبی بيان شده است. نژاد پرستی که همواره در کشور چهره نشان می دهد، به هيچ وجه خواست ما نبود.

در حال حاضر فاصله بين فقير و غنی افزايش يافته است و عدم دسترسی به امکانات اوليه چون تحصيلات، بهداشت و ديگر نيازهای زندگی نشان می دهد که ما هنوز به اهداف خود دست نيافته ايم. اما سئوال اينجاست که کدام کشور است که همه مشکلات گذشته اش را يک شبه حل نموده بدون آن که متوسل به خودکامگی و خشونت شده باشد.


ايالات متحده آمريکا و بخش های بزرگی از اروپا هنوز با همین مشکلات ما دست و پنجه نرم می کنند. از اين رو اگر دست در دست هم بدهيم و بايکديگر همکاری نمائيم، شايد بتوانيم راه حل را آسانتر پيدا کنیم؛ چرا که مشکلات اين کشور با توسعه طلبی غرب آغاز شده است.

به عنوان يک فعال سياسی، فکر می کنيد که رهبران حزب حاکم کنگره ملی آفريقا به آرمان های بنيانگذاران آن وفادارند؟

به نظرمن بسياری از رهبران حزب کنگره ملی آفريقا از نظر از خود گذشتگی، تعهد، سخت کوشی و با وجدان بودن از بهترين رهبران دنيا هستند. اما افرادی هم هستند که با انگيزه شخصی وارد اين ميدان شده اند و مثل همتايانشان در ديگر کشورها، مانع توسعه کشور می شوند.

اما خبر خوبی می توانم به شما بدهم و آن اين است که در حکومت ما برخلاف حکومت های کشورهای ديگر، لازم نيست که سی سال زمان طول بکشد تا اين افراد و شيوه هايشان افشا شوند.

اهداف شما از انتشار ماهنامه "ساتياگراها" که به تازگی آن را شروع کرده ايد چيست؟


"ساتياگراها" ارزش های نيکو، اطلاع رسانی، آگاهی و آموزش را تبليغ می کند. اين نشريه ضد خشونت گرايی است و واقعيت ها را بيان می کند و به جامعه در تفسير آنچه اتفاق می افتد، کمک می کند.

بهترين خاطره ی دوران کودکی که از پدر بزرگتان مهاتما گاندی به ياد داريد، کدام است؟

وقتی او ترور شد من هفت ساله بودم. او برای من يک پدر بزرگ دوست داشتنی بود. او عاشق بچه ها بود. من بعضی از لحظه های واقعا شاد زندگيم را با او گذرانده ام. بعضی وقت ها با هم سر يک سفره غذا می خورديم، گاهی با هم بازی می کرديم و گاهی نيز سعی می کرديم ريسندگی ياد بگيريم.

ذهن پرسشگر من بعضی از مسائل مهم در زندگی او همچون ساده زيستی و زندگی در جمع را متوجه می شد يا انظباط او وقتی که سکوت و قناعت را رعايت می کرد؛ اما من در آن سن نمی توانستم ديپلماسی، فعاليت سياسی و يا فعاليت های اجتماعی او را درک نمايم


.