All rights reserved. استفاده از مطالب با "ذکر منبع" آزاد است


contact: zaramajidpour@gmail.com


---------------------------------------------------------------



Wednesday, July 30, 2008

شکست رهبران آفریقا، در حل بحران زیمباوه



نويسنده: زارا مجیدپور
آفریقا، نیازمند نسل دیگری از رهبران است، نسلی جوان و خوش فکر، کاردان و نقد پذیر، نسلی بی نیاز از به کارگیری کارتهای نخ نما شده در عرصه ی سیاست آفریقا
اخبار روز: http://www.akhbar-rooz.com/سه‌شنبه ٨ مرداد ۱٣٨۷ - ۲۹ ژوئيه ۲۰۰٨

پیشگفتار
تا قبل از برگزاری اجلاس سران گروه هشت در هوکایدوی ژاپن، کمتر تحلیل گر سیاسی، تصور می کرد که به زودی "رابرت موگابه" با مردی که از او به عنوان "عروسک خیمه شب بازی قدرتهای بزرگ" نام می برد بر سر میز مذاکره بنشیند. در طول اجلاس، گفتگوهای خصوصی بین رهبران گروه هشت، به خصوص آمریکا و بریتانیا با رییس جمهور آفریقای جنوبی "تابو اِمبکی" انجام گرفت. اِمبکی، قدرتمندترین رهبر سیاسی قاره ی آفریقا، به خاطرعدم موفقیتش در حل بحران زیمباوه، بعنوان میانجیگر، از طرف رهبران گروه هشت به شدت مورد انتقاد قرار گرفت.


در این که تابو اِمبکی، با درخواستهای دیکته شده ای به کشورش بازگشت تردیدی وجود ندارد و بهترین دلیل این ادعا نیز، نشست رابرت موگابه و رقیب انتخاباتی او "مورگن چآنگیرای" بر سر میز مذاکره بود؛ مساله ای که تحقق اش در آینده ای نزدیک چندان واقعی به نظر نمی رسید اما تنها چند روز بعد از پایان اجلاس گروه هشت این مساله محقق گشت.

علل حمایت رییس جمهور آفریقای جنوبی از موگابه
برخی بر این باورند که حمایتهای تابو اِمبکی از رابرت موگابه، به خاطر مبارزات استقلال طلبانه ی موگابه است، مبارزاتی که او را بعنوان یکی از قهرمانان آفریقا به جهان معرفی نمود. علاوه بر آن در دوران آپارتاید، حکومت زیمباوه نه تنها از مبارزات سیاه پوستان آفریقای جنوبی علیه آپارتاید حمایت می نمود بلکه آنان را نیز با احترام در زیمباوه پذیرا بود.

این که چرا رییس جمهوری چون "عمر بونگو" از موگابه حمایت می کند چندان نیاز به توضیح ندارد. او ۴۲ سال است که بر مسند ریاست جمهوری ی کشور گابن تکیه زده است. او و اعضای خانواده اش چنان کشور گابن را تحت کنترل خویش درآورده اند که انگار بدون خانواده ی بونگو، کشور گابن قابل تصور نیست! اما این که چرا تابو امبکی، بعنوان رییس حکومتی که دارای وسیعترین رابطه ی سیاسی و اقتصادی با غرب در قاره ی آفریقاست، از موگابه ای حمایت می کند که سالهاست کشورش مورد تحریم دولتهای غربیست، نکته ایست قابل تامل.

ساده اندیشی است که حمایتهای بی دریغ رییس جمهور آفریقای جنوبی از موگابه را تنها به حساب احترام و سابقه ی مبارزاتی او گذاشت. این حمایتها دلایل دیگری دارد که ربطی به روابط برادرانه ی آفریقایی و سوابق مبارزاتی موگابه و اِمبکی ندارد.

در سال ۱۹۶۰ کشورهای آفریقای جنوبی و پرتغال همکاریهای را در زمینه ی احداث نیروگاه برق در دریاچه ی "کاهورا بآسا" در خاک کشور موزامبیک آغاز نمودند. اگر چه مسائلی چون استقلال موزامبیک از پرتغال و جنگ داخلی در آن کشور مشکلاتی را در زمینه ی صدور برق به آفریقای جنوبی ایجاد نمود اما با بازگشت آرامش به آن سرزمین، انتقال برق به روال عادی خود بازگشت.

برق تولیدی این نیروگاه بعد از عبور از خاک کشور زیمباوه به آفریقای جنوبی وارد می شود، برقی که حدود ۵ درصد از نیاز این کشور را پاسخگوست. ۹ سال پیش، طی پیشنهادی از طرف "اسکوم"- شرکت تولید کننده برق آفریقای جنوبی- از تابو اِمبکی خواسته شد که بودجه ای را برای احداث نیروگاه برق جدیدی اختصاص دهد اما رییس جمهور آفریقای جنوبی بدون در نظر گرفتن نظر کارشناسان و نیاز آینده ی کشور، پیشنهاد ارائه شده را نپذیرفت. این تصمیم نامعقول، سبب شد که اینک این کشور با بحران جدی برق دست و پنجه نرم کند، بحرانی که بر اقتصاد در حال توسعه ی این سرزمین صدمات جبران ناپذیری را وارد می سازد.

با توجه به اهمیت برق تولیدی کاهورا بآسا، اگر امبکی از موگابه حمایت نمی نمود، رییس جمهور زیمباوه در اقدامی تلافی جویانه از انتقال برق به آفریفای جنوبی ممانعت به عمل می آورد. ناگفته پیداست که چنین عملی چه بر سر اقتصاد این کشور می آورد.

سیاستهای موگابه از یک سو و تحریم دولتهای غربی علیه زیمباوه از سوی دیگر، باعث شد که عموم شرکتهای غربی حاضر در آن کشور، بین ماندن و رفتن، به ناچار دومین گزینه را برگزینند. عدم حضور رقبای غربی، فرصت طلایی ی را نصیب شرکتهای روسی و به خصوص چینی نمود تا فعالیتهای خود را به خصوص در صنعت معادن گسترش دهند. البته دراین میان، حضور موسسات و شرکتهای آفریقای جنوبی در زیمباوه نیز بسیار چشمگیر است. اغلب صاحبان شرکتهای خصوصی در توجیه فعالیتشان در زیمباوه – با توجه به وجود تحریم و نقض آشکار حقوق بشر در آن کشور- به دو مساله اشاره می کنند؛ حذف نهایی موگابه از قدرت و تغییر سیاستهای کلان کشور و دوم، اشتغال زایی مردم زیمباوه. حدود سی هزار زیمباوه ای در شرکتهای با ملیت آفریقای جنوبی مشغول به کارند. البته این موسسات و شرکتهای اقتصادی، تنها به افراد خصوصی تعلق ندارد بلکه حکومت آفریقای جنوبی نیز سهامدار برخی از این شرکتهاست.

وجود تحریم علیه حکومت موگابه و عوارض ناشی از آن
واقعیت این است که وجود تحریم علیه کشوری، اگر چه محدودیتهای را برای حاکمان ایجاد می نماید؛ اما این مردم اند که زیر بار تحریم کمر خم می کنند. به عبارت دیگر؛ تحریم، مردم آن سرزمین را مجازات می کند نه حکومتشان را. سیاستهای نامعقول موگابه در طی ۲٨ سال زمامداریش و تحریم شش ساله ی کشورهای غربی، زیمباوه ی زیبا را به کشوری ویران با مردمانی گرسنه و بیمار مبدل ساخت.

البته وجود تحریم برای فرد دیکتاتوری چون موگابه "نعمتی" است که به بهانه ی آن، نه تنها مخالفانش را به سختی سرکوب می نماید بلکه برای طرفدارانش نیز این گونه جلوه می دهد که دلیل بحرانهای موجود در کشور به خاطر تحریم کشورهای غربی است نه بی لیاقتی و بی کفایتی او.


زیمباوه، که روزگاری نه چندان دور"سبد نان قاره آفریقا" نامیده می شد اینک مردمش از گرسنگی جان می بازند. ٣۵ درصد مردم کشور با بیماری اچ آی وی- ایدز دست و پنجه نرم می کنند و هر روز صدها تن از آنها چهره در نقاب خاک می کشند، هشتاد درصد مردم بیکارند. این کشور، بالاترین نرخ تورم دنیا را به خود اختصاص داده است، تورم ۲.۲ میلیون درصدی دیگر رمقی برای اقتصاد محتضر زیمباوه باقی نگذاشته است.
آفریقا، نیازمند نسل دیگری از رهبران
این که استعمار و آپارتاید، زنجیرهای اسارت بر پای سیاهان آفریقا افکند و آنان را به خفت و خواری کشاند واقعیتی است انکار ناپذیر، در این که سیاه آفریقا، تاریخ پر دردی را قرنهاست با خود همراه دارد تردیدی وجود ندارد. این که "برخی" معضلات امروزه ی آفریقا، ریشه در چنین تاریخی ی دارد هم گفته ایست معقول و سنجیده.

اما مساله ای که عموما نادیده گرفته می شود بهره برداری اغلب رهبران آفریقا از وجود چنین سابقه ای در جهت منافع شخصی خود است. آنان که عموما سابقه ی مبارزه علیه استعمار را نیز در کارنامه ی خود دارند از وجود در گذشته ی استعمار و آپارتاید در سرزمین شان پیراهن عثمانی می سازند و با علم کردن آن، عواقب سیاستهای نامعقول و نسنجیده اشان را به گردن دیگری می اندازند. وجود چنین عَلم ی، نه تنها به آنان این امکان را می دهد که سرپوشی بر روی اشتباههات خود گذارند بلکه همواره بهانه ای نیزموجود است تا بدان وسیله از پاسخگوی به افکار عمومی بگریزند.


به راستی، مساله ناامنی، بحران برق، بیگانه ستیزی و قتل سیاهان مهاجر و گسترش بیماری ایدز در آفریقای جنوبی، قتل عام و نسل کشی هزارها نفر از قبیله توتسی توسط افراد قبیله هوتو در روآندا، برادر کشی های غیر انسانی در جنگهای داخلی کنگو، لیبریا، سیرالئون و موزامبیک و ویرانی زیمباوه، به خاطر سابقه ی استعمار و آپارتاید در آن کشورها بود یا به خاطر جاه طلبی، فساد، افزون خواهی؛ بی کفایتی و بی لیاقتی رهبران آن کشورها.

دلیل سقوط اقتصاد شکوفای زیمباوه، قتل عام بیست هزار ماتبله ای – دومین قبیله در زیمباوه- کشته شدن بیش از نود انسان آن هم تنها در جریان دو دوره انتخابات ریاست جمهوری در آن کشور؛ شکنجه شدن هزارها نفر و بی خانمانی صدها هزار انسان بی گناه، به خاطر سیاست موگابه و سران حکومت اوست یا به دلیل سیاست استعماری ی که روزگاری بر آن سرزمین حکم می راند. استفاده ی

ابزاری سیاست مداران آفریقای جنوبی از نام آپارتاید برای پوشش دادن سومدیریتشان در این سرزمین چنان تکرار شده که اینک خود به طنزی در بین مردم مبدل گشته است. طنزی که در آن گفته می شود: اگر برای بروز هر مشکلی، آپارتاید را مقصر ندانی اهل آن کشور محسوب نمی شوی! در این که سیاست آپارتاید تبعیض آمیز و غیر انسانی بود بحثی ی نیست و طبیعتا "برخی" از مشکلات امروزه ی این کشور ریشه درحضور و طولانی بودن آن سیاست دارد اما مگر می شود هر مشکل و معضلی را که به خاطر بی کفایتی مدیر، وزیر و یا سران حاکم اتفاق می افتد را به حساب آپارتاید گذاشت و با این بهانه از پذیرش عواقب تصمیمات اشتباه شانه خالی کرد!

اتحادیه ی آفریقا و جامعه ی توسعه جنوب آفریقا نتوانست راه حلی برای بحران زیمباوه بیابد و مهمترین دلیل آن هم وجود رهبران
دیکتاتور، فاسد، جاه طلب و غیرکارآمد در این قاره است. آیا رهبرانی چون معمر قذافی، تئودور اِنگوما، عمر بونگو قادرند "عمر البشیر" رییس جمهور سودان را متهم به نسل کشی در دارفور نمایند و یا از موگابه، به خاطر سیاستهای خشونت آمیز در زیمباوه انتقاد کنند؟

گویا اغلب رهبران امروزی آفریقا به این توهم دچارند که سوابق مبارزاتی اشان به آنان "حق" ی را عطا می کند تا براساس آن خود را قیم مردمشان بپندارند و کشور را ملک شخصی ی خود. آفریقا، نیازمند نسل دیگری از رهبران است، نسلی جوان و خوش فکر، کاردان و نقد پذیر، نسلی بی نیاز از به کارگیری کارتهای نخ نما شده در عرصه ی سیاست آفریقا.