All rights reserved. استفاده از مطالب با "ذکر منبع" آزاد است


contact: zaramajidpour@gmail.com


---------------------------------------------------------------



Thursday, August 7, 2008

نقاشی آلت تناسلی مرد توسط دخترک 6 ساله قربانی تجاوز

مری ين، دخترک زيبای شش ساله
بخش دوم اسرار مگو
1387-05-17
نویسنده : زارا مجيدپور



شهرزاد نیوز: در بين آلونکها تعدادی خانه هم به چشم می خورد که در مقايسه با خانه های حلبی از وضعيت مناسب تری برخوردار بودند. وارد حياط خاکی يکی از آنها می شويم. اگنس از من می خواهد که همان جا منتظر بايستم و خود وارد خانه می شود. چند لحظه بعد به همراه سه دختر بيرون می آيد. در فاصله ی احوالپرسی با دخترها، از پنجره متوجه حضور مردی در خانه می شوم


اگنس می گويد: "بعد از تموم شدن حرفات با دخترها، اگه خواستی با پدرشون هم حرف بزنی ميريم داخل خونه". اصرار اگنس برای گفتگو در خارج از خانه، آن هم در هوای سرد زمستانی ژوهانسبورگ حس کنجکاوی را برمی انگیزد. به تصور اینکه دخترها، مادران نوجوانی هستند ازيکی از آنها که چهره ی خندان و شادابی دارد، سن وسالش را سوال می کنم


"سآمانتا"ی پانزده ساله نه تنها خود بلکه خواهرانش را نيز معرفی می کند. "کريستال"، هفده ساله و "مری ين"، شش ساله. بر خلاف سآمانتا، کريستال، خواهر بزرگتر نه تنها تمايلی به هم صحبتی نشان نمی دهد، بلکه در کلامش نيز رگه هایی از خشونت احساس می شود


اگنس با صدای نسبتا آرامی می گويد: "مگه نمی خواستی با دختری که مورد تجاوز قرار گرفته صحبت کنی"؟ سری به نشانه تاييد تکان می دهم و به کريستال و سآمانتا نگاه می کنم، اما چون نمی دانم از کدامشان می بايست سوالات مورد نظر را مطرح کنم از اگنس می پرسم: کدومشون؟ و او پاسخ می دهد: "مری ين

ناباورانه به دخترک زيبا روی شش ساله ای که در کنارم آرام نشسته است، نگاه می کنم و می پرسم: مری ين؟ اگنس دست نوازشی بر سر دخترک می کشد و می گويد: "مری ين هر روز به مهد کودک می آد، دختر خيلی باهوشيه. يه روز به طورتصادفی شنيدم که او داره از شکل آلت تناسلی مرد برای دوستش تعريف می کنه. بلافاصله اونو به دفتر کارم بردم و ازش سوال کردم که اين چيزها رو از کجا می دونه، اوايل جواب نمی داد يا جواب درست و حسابی نمی داد اما بالاخره شروع به حرف زدن کرد. برای اين که از گفته های مری ين، مطمئن بشم، اونو بردم پيش دکتر، و دکتر بعد از معاينه به من گفت که به مرين ين تجاوز شده


اگنس رو به دخترها می کند و ادامه می دهد:" البته معلوم نيست کی اين کار رو کرده" و بلافاصله موضوع را عوض می کند و از سآمانتا در باره مدرسه اش سوال می کند. اگنس دايم به پنجره خانه نگاه می کند، در رفتار و گفتارش شتاب موج می زند. دقايقی بعد که آن جا را ترک می کنيم، علت رفتار عجيبش را جويا می شوم و او پاسخ می دهد: "فکر نمی کردم باباشون خونه باشه، اون دم پنجره نشسته بود و به حرفهای ما گوش می کرد. نمی خواستم پيش او و دخترها همه ی ماجرا رو تعريف کنم.


وقتی مری ين رو پيش دکتر بردم، دکتر بعد از معاينه با تعجب زياد به من گفت که آلت تناسلی مری ين بخاطر ارتباط جنسی بيش از اندازه بزرگ شده و اصلا شباهتی آلت تناسلی يه دختر شش ساله نداره. گفت که بیشتر شبيه آلت تناسلی يه زنه. دکتر خون مری ين رو هم آزمايش کرد و معلوم شد که اچ آی وی مثبته".


اگنس، نفس بلندی می کشد و ادامه می دهد: "طبق حرفهای مری ين و گفته های دکتر، به پليس زنگ زدم. بايد کاری می کردم. اونها آمدند و بابای مری ين رو دستگير کردند، اما بعد از دو روز از زندان آزادش کردند، آنهم به دليل نبود شاهد و مسايل خانوادگی. بابای مری ين که آزاد شد، از طريق همسايه امون برام پيغام فرستاد که دست از سر اون و خانواده اش بردارم


اگنس با صدایی که از خشم می لرزد ادامه می دهد:" من واقعا ترسيدم. اگه روز يا شبی بياد و به من هم تجاوز کنه آنوقت چکار می تونم بکنم؟ همه می دونند که او هم ايدز داره، هم سل. از تجاوز نمی ترسم، اما از ايدز می ترسم. من دو تا بچه ی کوچيک دارم


می پرسم: پس مادرشون کجاست؟ می گويد:" يک سال و نيم پيش توی يه تصادف کشته شد. از اون به بعد سعی کردم به دخترها بيشترکمک کنم، اما چند وقتی يه که فهميدم کريستال و سآمانتا تن فروشی می کنند. ماه پيش خودم سآمانتا رو بردم برای سقط جنين. مطمئنم کريستال و سآمانتا هم اچ آی وی مثبتند و با تن فروشيشون آدمهای بيشتری رو هم مريض می کنند، اما واقعا کاری از دستم بر نمی آد


به مهد کودک می رسيم، موقع خداحافظی از اگنس، او را گرم و صميمانه تر از هميشه در آغوش می گيرم؛ زن مهربانی که خواهان زندگی بهتر برای ديگران است، اما در اين راه سخت تنهاست


ژوهانسبورگ – آفريقای جنوبی