All rights reserved. استفاده از مطالب با "ذکر منبع" آزاد است


contact: zaramajidpour@gmail.com


---------------------------------------------------------------



Saturday, July 24, 2010

مردگان تبت

چرخ عبادت در دست راست زائران تبتی و تسبيح در دست چپشان
.
.
سفرنامه زارا مجيدپور به تبت- قسمت دوم
.
.
٢ امرداد ١٣٨٩
....
شهرزاد نیوز: به همراه تاشی، به سمت خيابان باخور، قديمی ترين خيابان شهر لهاسا، حرکت می کنم. حضور نظاميان از همان بدو ورود به خيابان جلب توجه می کند. عده ای سرباز در گروههای کوچک در دوطرف خيابان ايستاده اند و چند سرباز ديگر هم در پشت بام چند ساختمان مراقب اوضاع می باشند. در باخور صدها زائر زن و مرد با لباسهای سنتی تبتی به چشم می خورند. آنان با دست راست چرخی که به چرخ عبادت معروف است را از چپ به راست دايره وار می چرخانند و با دست چپ تسبيح نسبتا بلندی را حمل می کنند و شش کلمه ی اُم؛ مآ؛ نی ی؛ پ اِ؛ م اِ؛ هُوم؛ را که نزد تبتی ها بسيار مقدس است، زير لب نجوا می کنند.
...
در شلوغی خيابان چند زائر بی هيچ مزاحمتی از طرف عابران به سوی معبد جوخانگ سجده می کنند و برخی از مردم به هنگام عبور از کنارشان پولی به آنان می دهند. در ميان زائران سجده کننده، گاه کودکانی نيز به چشم می خورند. پسر بچه ای، بعد از بالا بردن دستهايش، روی شکم می خوابد و پيشانيش را به خاک می مالد. سپس بر می گردد و به دوستش که در دو قدمی اوست نگاهی می اندازد و با لبخند شيطنت آميزی که بر لبانش نقش بسته به زبان تبتی چيزی می گويد. تاشی که متوجه پسرک است می گويد:"اين دو تا بچه با هم مسابقه گذاشتند تا سه بار دور معبد بچرخند. پول بيشتر مال کسيه که اين سه دور رو زودتر تموم کنه."
...ئئئ........
خيابان باخور را "پنجره تبت" می نامند. در دوطرف خيابان علاوه بر مغازه های کوچک و بزرگ، گاريهایی نيز وجود دارد که در آنها از سکه های قديمی شده تبتی تا چرخ عبادت، از مجسمه های برنجی بودا تا دستبند به فروش می رسد. علاوه بر تبتی ها عده ای از اقوام ديگر چين نيز در اینجا حضور چشمگيری دارند.
..
در گوشه ای از ديوار معبد دهها زن و مرد تبتی مشغول عبادت می باشند. اغلب آنان زير اندازی با خود آورده اند و در کنار يکديگر بر زمين پهن کرده اند. از تاشی می پرسم هر زائر چند بار به سوی معبد سجده می کند؟ و او پاسخم می دهد:"روزانه سه هزار بار!"
...
در قسمتی از پشت بام معبد عده ای کارگر،عمدتا زن، در دو رديف هشت نه نفری مشغول تعمير پشت بام هستند. کارگران رديف اول همزمان با هم حرکت می کنند و با صدای بلند آواز مذهبی می خوانند، بعد از دقايقی رديف اول جايش را به کارگران رديف دوم می سپارد و دوباره صدای آواز آنان در تمام خيابان باخور می پيچد.
...
بعد از خريد بليط وروديه، پا به داخل معبد جوخانگ می گذارم. اين ساختمان در قرن هفتم، به دستور پادشاهی به نام گامپو و به دليل ازدواجش با شاهزاده خانم چينی به نام"وِن چنگ" ساخته شد. گامپو دارای چندين همسر بود که مهمترين آنان ون چينگ، و"بهريکوتی" شاهزاده ی نپالی بودند. هر دو ملکه ی غير تبتی، بودايی بوده و از همين روی در ترويج و توسعه مذهب بودايی در این سرزمين نقش بسيار مهمی ايفا کرده اند.
.
بر روی ديوارهای معبد نقاشی های چند صد ساله ای به چشم می خورد که در برابر گزند زمان به خوبی دوام آورده اند. بنا به گفته ی تاشی، هنرمندان علاوه بر رنگهای طبيعی از فلزاتی چون طلا و نقره نيز برای نقاشی استفاده می کردند. داخل معبد چندان روشن نيست، وجود چراغهای بزرگ پيه سوز، عطر عودها و مجسمه های بودا در کنار ديگر مجسمه های دور تا دور ديوار داخلی معبد، فضای خاصی ايجاد نموده است.
.
در جلوی برخی مجسمه ها، ظرف نسبتا بزرگی وجود دارد که زائران اسکناسهای اهدايی خود را در آن می اندازند. برخی از آنان اسکناس ده يا پنج يوانی را به درون ظرف انداخته و سپس اسکناس يک يوانی را بعنوان پول تبرک شده از درون ظرف بر می دارند و با خود می برند. در ميان اسکناسهای چينی، دلار آمريکا، ين ژاپن و واحدهای پولی کشورهای ديگر نيز ديده می شود.
....
در بين صدها مجسمه فلزی بسيار قديمی معبد، مجسمه ی بودايی که شاهزاده خانم چينی وِن چنگ، به همراه جهيزيه اش به تبت آورده، دارای اهميت بيشتری است. در جلوی مجسمه مردم زيادی دعا می کنند و علاوه بر پول، ميوه ، برنج و گُل نیز اهدا می کنند. کتابهای دعا با قدمتی چند صد ساله، بدون هيچ گونه محافظی، در قفسه ها قرار داده شده است. ورق های اين کتابها از کاغذ تبتی تهيه شده که سبک اما بسيار مقاوم است. تمام دعای اين کتابها با طلا نوشته شده است. در دوران انقلاب فرهنگی، بسياری از کتابهای دعا در آتش سوزانده شد و بسياری از اشيا و مجسمه های عتيقه ی معبد نيز شکسته يا به غارت برده شد.
.
در داخل معبد دو دختر چينی راهنما برای اعضای گروهشان چنان با صدای بلند توضيح می دادند که شنيدن صدای تاشی، که به آرامی سخن می گفت آسان نبود. علاوه بر تاشی، دو راهنمايی تبتی ديگر نيز چون او آرام سخن می گفتند، صدای بلند راهنماهای چينی، سکوت و آرامش معبد را در هم شکسته بود. مجسمه های طلايی پشت بام معبد زير نور خورشيد می درخشيدند. از آن جا می توانستی علاوه بر زائران خيابان باخور، قصر پوتالا را نيز در دوردست مشاهده کنی.
.
تاشی با شتاب قدم بر می دارد و دائم به ساعتش نگاه می کند."بايد زود بريم قصر پوتالا، وگرنه وقتمون می گذره." علت شتابش را از او جويا می شوم و او پاسخ می دهد:"بليط ما برای ساعت يک و نيمه و ما فقط يک ساعت می تونيم در قصر باشيم."
.
بعد از ورود به قصر پوتالا، ماموری از من می خواهد که کوله پشتی ام را روی نوار دستگاه امنيتی ايکس - ری قرار دهم. سپس می گوید که کوله را باز کنم. پس از این که دست در آن می برد و کِرم ضد آفتاب و بطری آب را از آن خارج می کند، اجازه ی ورود داده می شود. برخلاف معبد جوخانگ که در هر گوشه ای از آن راهبی ديده می شد، راهبان پوتالا چندان به چشم نمی آيند که دليل آن هم تعداد بسيار کم آنهاست.
.
بنا به گفته ی راهنما، در گذشته حدود دو هزار راهب در پوتالا به سر می بردند که امروزه تنها به پانزده راهب کاهش يافته است. در لهاسا، پوتالا، مرتفع ترين قصر قديمی جهان، چون نگينی می درخشد. پوتالا در اصل به دستور پادشاه گامپو ساخته شد، اما بر اثر آتش سوزی در جنگ ويران گشت. در قرن هفدهم دالای لامای پنجم دستور ساخت مجدد آن را داد. اين قصر سيزده طبقه ی هزار اتاقه، صدها سال مرکز فرمانروايی دالای لاماها بوده است.
.
بوديسمی که در تبت رواج دارد را "لامائيسم" نيز می نامند و بالاترين رهبر مذهبی آنان" دالای لاما" خوانده می شود که به معنی اقيانوس خِرد است. در قصر پوتالا مجسمه ی سيزده دلای لاما قرار دارد. در ميان چهارده دالای لاما، دالای لامای پنجم، قدرتمندترين رهبر مذهبی وسياسی بوده است. در پوتالا يکی از مجسمه های او در کنار و هم رديف مجسمه بودا قرار داده شده است که همين مساله از اهميت او حکايت می کند. دالای لامای چهاردهم، که "تنزين گياتسو" نام دارد، بعد از سرکوب قيام در تبت در سال 1959 به هند گريخت و در آن جا دولت در تبعيد تبت را بنيان گذاشت.
.
سقف های چوبی قصر با رنگهای مختلف و سمبل های متفاوت مزين شده و ديوارها با نقاشی هایی که حکايت گر تاريخ کهنی است آراسته گشته است. هزاران مجسمه ی طلايی، نقره ای و برنجی بر زيبایی قصر افزوده است. در پوتالا مقبره ی هشت دلای لامای وجود دارد که در ساخت آنها از فلزات گرانبها و سنگهای قيمتی استفاده شده است. در ساخت مقبره دالای لامای پنجم، سه هزار و هفتصد و بيست و هفت کيلو طلا و بيش از هجده هزار قطعه سنگهای قيمتی و مرواريد به کار رفته است.
.
در راه بازگشت از قصر، تاشی توضيح می دهد که مراسم تدفين مردگان تبت، بنا به سن و سال مرده و طبقه اجتماعي اش متفاوت است. والاترين مراسم تدفين در نزد تبتی ها از آن دالای لاماها و بنجی لاماهاست که مهمترين افراد مذهبی در تبت شمرده می شوند. بعد از مرگ دالای لاما يا بنجی لاما، راهب ها ابتدا برای او دعا و نيايش می کنند، سپس جسد را با نمک شسته و ناخن ها و موی او را کوتاه می کنند. بدن مرده را به گِل و موادی مخصوص آغشته ساخته و سپس آن را در مقبره ی اتاق مانندی به حالت مراقبه قرار می دهند. در آن جا علاوه بر جسد، ميز کار، کتاب مقدس بوداييان و اشيای ديگر نيز قرار داده می شود.
.
روش ديگر سوزاندن جسد است. راهنما اضافه می کند که بعد از مرگ راهبان والامقام، بدن آنان سوزانده و در مقبره ای کوچک نگاهداری می شود. "تدفين آسمانی" متداول ترين طريق برای مردگان تبتی است. اين مراسم به دو صورت انجام می پذيرد. در نحوه اول که بيشتر از روش دوم متداول است، خانواده فرد درگذشته مراسم دعا را به جا می آورند، سپس جسد توسط مرد ميانسالی به مکان تدفين منتقل می گردد و در آن جا به مردی که به زبان تبتی" تُوم دِن" ناميده می شود، سپرده می شود.
.
تاشی می افزايد که هر مرد ميانسال تبتی می بايد در طول عمرش حدالقل سه بار به توم دِن، برای انتقال جسد به مکان تدفين کمک نمايد که البته اين کمک تنها شامل حمل جسد است و نه بيشتر. تُوم دِن ابتدا استخوانهای دست و پای مرده را می شکند، گوشت را از استخوان جدا می نمايد و سپس استخوان جسد را روی سنگ مخصوص قرار داده و با استفاده از تبر و چکش آن را خرد می نمايد. خرد شده ی استخوان، با مغز، خون و هم چنين آرد جو مخلوط شده و به لاشخورها خورانده می شود و بعد از آن گوشت و ديگر اعضای داخلی مرده خوراک پرندگان می گردد.
.
در نحوه دوم، بعد از بستن دست و پای مرده از پشت، جسد در فضای باز رها می شود و لاشخورها با خوردن گوشت تنها اسکلت را باقی می گذارند. تُوم دِن استخوان را خرد کرده و با آرد جو و مغز مخلوط کرده و در دسترس لاشخورها قرار می دهد. در صورتی که استخوان خرد شده با ديگر مواد ذکر شده مخلوط نگردد، لاشخورها تمايلی به خوردن آن نخواهند داشت.
.
بنا به گفته ی تاشی، دون ترين روش "تدفين آبی" است که مخصوص کودکان زير هشت سال است. در اين صورت، جسد کودک توسط توم دِن قطعه قطعه شده و به رودخانه انداخته می شود تا خوراک ماهيان شود. در هنگام توضيح تاشی درباره تدفين آبی، دائم چهره مشتری مو بلوند رستوران در ذهنم نقش بسته بود که در بی خبری، چه با اشتها ماهی می خورد
.
..
...
(... ادامه دارد)
.
.