جاشوا ميلتون بِلاِیی معروف به ژنرال کپل لخت
.
..
برگردان و خلاصه: زارا مجيدپور
برگردان و خلاصه: زارا مجيدپور
.
١٩ آذر ١٣٨٩
.
شهرزادنیوز: سال 1982 است و خورشيد در حال غروب کردن که قبيله کِرن در ليبريا برای شروع مراسم کاهن اعظم آماده می شوند. در قربانگاه کاهن لخت و عريان ايستاده است که بزرگان دختر بچهای را نزد او میآورند. کاهن لباسهای کودک را از تنش خارج میکند، بدنش را با خاک رس میآلايد و سپس دختر بچه را قربانی میکند. تشريفات مذهبی سه روز به طول میانجامد؛ قلب و برخی از اعضای بدن دخترک از بدنش خارج شده و خورده میشود.
.
کاهن در رويایش با شيطان ديدار مینمايد و شيطان به او میگويد که در آينده جنگجوی بزرگی خواهد شد و برای افزايش قدرتش، میبايست آيين قربانی کردن کودک و آدمخواری را انجام دهد. مراسم صورت گرفت و کاهن به يکی از قدرتمندترين رهبران در غرب آفريقا مبدل شد، در حالی که تنها يازده ساله از عمر او می گذشت.
.
بر اساس پيشگويی، پسر بچه بزرگ شد و به يکی از بدنام ترين جنگ سالاران ليبريا تبديل گشت: "ژنرال کپل لخت". علت اين لقب آن است که کاهن و کودکان سربازش، برهنه در صحنه نبرد حاضر میشدند در حالی که تنها چکمهای به پا داشتند و اسلحهای به دست.
.
بر اساس ادعای "ژنرال کپل لخت"، او در يازده سالگی اولين کودک را در مراسمی قربانی نمود و از آن زمان تا چند سال بعد، مسئوليت به قتل رساندن بيست هزار نفر را بر عهده می گيرد. در اين ميان رقبای او، رقم کشته شدگان ادعایی را به چالش می کشند و اثبات آن را غير ممکن می دانند.
.
آنچه مسلم است اين است که در طول جنگ داخلی در لیبريا اين مرد به عنوان يکی از غيرانسانی ترين و بی رحم ترين رهبران جنگجوی غير نظامی در تاريخ آفريقا شناخته شد. در سال 2008 پس از آن که "ژنرال کپل لخت" به اعمال خود در کميسيون حقيقت ياب و آشتی ليبريا اعتراف نمود، يکی از وبلاگرهای اينترنت اين سوال را مطرح نمود: آيا اين مرد خبيث ترين فردی نيست که تا به حال زندگی کرده است؟
.
جنايت او شامل قربانی کودکان، آدمخواری، سوء استفاده و بهره برداری از کودکان سرباز و تجارت الماس خونين برای اسلحه و کوکائين بوده است. او کوکائين را برای مصرف کودکان سربازان که در ميان آنان گاه کودکان نه ساله نيز حضور داشتند استفاده می نمود.
.
ژنرال می گويد که در سال 1996 بعد از ظهور يک اتفاق از کارهای گذشته اش توبه نمود و بعد از چهارده سال گفتگوهای شبانه با شيطان، بالاخره چشمش به جمال خيره کننده مسيح روشن گشت. مسيحی که به او گفته بود که به قتل هايش خاتمه دهد.
.
در حال حاضر وی کاهن قبيله و جنگ سالار سابق ليبريا، کشيش "جاشوا ميلتون بِلاِیی" خوانده میشود. او سی و نه ساله و متاهل است و پدر سه فرزند و امروزه به عنوان يک واعظ مسيحی زندگی میکند.
.
او میگويد که اگر او توانسته است متحول شود ديگران نيز می توانند. او خواهان پايان دادن به مراسم مذهبی قبيلهای چون قربانی کردن کودکان و آدمخواری است. بنا به گفتهی او هنوز در ليبريا اين مراسم صورت می پذيرد.
.
او سرپوشی که برای حفظ اسرار جامعه ی ليبريا وجود دارد را کنار زد و از انجام گرفتن آيينهای چون قربانی کردن کودکان و آدمخواری سخن گفت و هم چنين از نقش خود در جنگ حکايت کرد. مصاحبه با او، تصوير وحشتناکی است از نزول و هبوط يک مرد به قعر جهنم و تلاش اوست برای رستگاری.
.
ليبريا و اتيوپی تنها کشورهای آفريقایی هستند که ريشه ی استعمار اروپايی ندارند. ليبريا در اوايل سال 1820 توسط بردگان آزاد شده ی آمريکايی بنياد گذاشته شد و بوميان توسط بردگان آزاد شده مورد استثمار قرار گرفتند. در سالهای اخير اين کشور شاهد جنگ داخلی بود. بين سالهای 1989 تا 2003 در جنگهای بين قبيله ای در ليبريا دويست و پنجاه هزار نفر کشته شدند، يک ميليون نفر آواره گشته و از هر پنج کودک يکی به کودک سرباز تبديل شد. در دوران جنگ داخلی، اين گوشه از غرب آفريقا به مرکزی برای تجارت الماس خونين و کوکائين و هم چنين مکانی برای پولشويی گروه های تروريستی چون القاعده تبديل گشت.
.
برای اولين بار با بِلایی در حياط پر از گردو خاک هتل زئوس ديدار نمودم. او خود اين مکان را انتخاب کرد. بعد از اعتراف در کمسيون حقيقتياب و آشتی اقداماتی برای ترور او صورت گرفت. او با بازوانی از هم گشوده و لبخند عریضی بر لب به سمت من حرکت میکند و می گويد: "به ليبريا خوش آمدی." يافتن و گفتگو با او ماه ها طول کشيد و دليل آن هم زندگی زير زمينی او بعد از آخرين اقدام به ترور اوست.
.
سرانجام شماره ی تماس او را از کارگردان ليبريایی که در نيویورک زندگی می کند به دست آوردم. اولين باری که با او تماس گرفتم را به خوبی به ياد می آورم. صدای که پاسخم داد در ابتدا بسيار محتاط بود اما زمانی که از هويتم مطلع شد صدايش گرم و حتی دوستانه گشت. او موضوع فيلم مستندی است که توسط يک کارگردان آمريکايی تهيه شده است. سال آينده اين فيلم در فستيوال بين المللی ساندنس به نمايش در خواهد آمد.
.
اولين نکتهای که شما در برخورد با ژنرال متوجه می شويد، جثه اوست. با وجود اين که بيش از يک دهه است که مبارزهی مسلحانه را ترک نموده اما اندام درشت او ترسناک است و دومين چيز، چشمهای اوست. ما در يک کافه نیمه تاريک نشستيم و او يک بطری آبجو را جرعه جرعه سر می کشيد.
.
از او درباره دوران کودکيش می پرسم و او می گويد که برای اولين بار پدرش و بعدها بزرگان قبيله به او گفتند که او برای جنگجو و مبارز شدن به دنيا آمده است. بنا به سفارش بزرگان قبيله، چند دقيقه بعد از به دنيا آمدن، از مادرش جدا شد. هفت ساله بود که پدرش او را به بزرگان قبيله سپرد تا به او آيين کاهنی بياموزند.
.
در سال 1982 به عنوان کاهن اعظم برای انجام آيين جادوی سياه به کاخ رياست جمهوری رفت تا با انجام مراسم، از رهبر ليبريا، ساموئل دوه، در برابر دشمنانش حفاظت نمايد. در آن سال بِلایی فقط يازده سال داشت. دوه يکی از افراد قبيله کِران بود که در کودتای سال 1980 به قدرت رسيده بود. در سال 1990 دوه توسط سربازان يک رهبر شورشی به قتل رسيد و اين باعث تشديد درگيری و در نهايت منجر به جنگ داخلی سيزده ساله شد.
.
در آن زمان بِلایی کاهن اعظم بود که يکی از مهمترين کارهای او انجام قربانی کردن کودکان و خوردن آنها بود. در حال حاضر هفتاد و پنج درصد از مردم ليبريا مسيحی، بيست درصد مسلمان و بقيه پيرو دين قبيلهای میباشند، دينی که در آن مراسم قربانی صورت میگيرد. بسياری از کارشناسان ادعا می کنند که در طول جنگ مردم بسياری به باورهای قبيله ای تمايل نشان می دادند.
.
به عنوان کاهن، از کودک انتخاب شدهای سخن میگويد و به بزرگان روستای کودک، از نام خانوادگی و بعضی از اسرار کودک که تنها برای اعضای خانواده اش آشناست حکايت میکند. بزرگان بر اساس نشانها به خانهی کودک وارد میشوند، خانهای که از آن به عنوان "خانه افتخار" نام میبرند. در زمان موعود، کودک را به قربانگاه میبرند، لباسهايش را از تنش خارج کرده و پيکرش را به خاک رس آغشته میکنند. بِلایی مراسم نيايش را برگزار میکند و سپس کودک را به قتل میرساند.
.
- "من تنها کنار جسد بودم."
.
- آيا اين مراسم هم چنان در ليبريا صورت می گيرد؟
.
- "هنوز صورت می گيره، اگه تو به روستای من بری و در اين مورد حرف بزنی، اونا تو رو میکشند. حالا میدونم که جادوگری اشتباهه، میدونم که "خوردن" اشتباهه، من بايد دراين باره حرف بزنم."
.
بلایی میگويد که در دوران کاهنی اعظم قبيله، مراسم برای خوبی و منفعت قبيله صورت می گرفت اما زمانی که رهبری گروه "کپل لخت"ها را به دست گرفت، قبل از شروع هر نبردی کودکی را قربانی می نمود.
.
- با کوکائين ها چکار می کردی؟
.
- "اونا رو به پسرها- کودکان سرباز- می دادم، کوکائين رو داخل غذاشون می ريختم."
.
در تابستان سال 1996 ، پيش از شروع نبرد، تصميم گرفته شد که کودکی قربانی شود؛ مادری دختر سه سالهاش را نزد او میآورد.
.
- "بچه، معمولی نبود. خوشگل و مهربون بود. اغلب بچههایی که توسط بزرگتراشون برای من می آوردند گريه می کردند؛ اونا تقلا میکردند. اما دختر بچه آروم بود، فکر کردم که اين بچه نبايد بميره. بين اون هزاران نفری که کشتم، آرزو میکردم که اون دختر بچه رو نکشته بودم." چشمهای او برای اولين بار پر از اشک میشود.
.
١٩ آذر ١٣٨٩
.
شهرزادنیوز: سال 1982 است و خورشيد در حال غروب کردن که قبيله کِرن در ليبريا برای شروع مراسم کاهن اعظم آماده می شوند. در قربانگاه کاهن لخت و عريان ايستاده است که بزرگان دختر بچهای را نزد او میآورند. کاهن لباسهای کودک را از تنش خارج میکند، بدنش را با خاک رس میآلايد و سپس دختر بچه را قربانی میکند. تشريفات مذهبی سه روز به طول میانجامد؛ قلب و برخی از اعضای بدن دخترک از بدنش خارج شده و خورده میشود.
.
کاهن در رويایش با شيطان ديدار مینمايد و شيطان به او میگويد که در آينده جنگجوی بزرگی خواهد شد و برای افزايش قدرتش، میبايست آيين قربانی کردن کودک و آدمخواری را انجام دهد. مراسم صورت گرفت و کاهن به يکی از قدرتمندترين رهبران در غرب آفريقا مبدل شد، در حالی که تنها يازده ساله از عمر او می گذشت.
.
بر اساس پيشگويی، پسر بچه بزرگ شد و به يکی از بدنام ترين جنگ سالاران ليبريا تبديل گشت: "ژنرال کپل لخت". علت اين لقب آن است که کاهن و کودکان سربازش، برهنه در صحنه نبرد حاضر میشدند در حالی که تنها چکمهای به پا داشتند و اسلحهای به دست.
.
بر اساس ادعای "ژنرال کپل لخت"، او در يازده سالگی اولين کودک را در مراسمی قربانی نمود و از آن زمان تا چند سال بعد، مسئوليت به قتل رساندن بيست هزار نفر را بر عهده می گيرد. در اين ميان رقبای او، رقم کشته شدگان ادعایی را به چالش می کشند و اثبات آن را غير ممکن می دانند.
.
آنچه مسلم است اين است که در طول جنگ داخلی در لیبريا اين مرد به عنوان يکی از غيرانسانی ترين و بی رحم ترين رهبران جنگجوی غير نظامی در تاريخ آفريقا شناخته شد. در سال 2008 پس از آن که "ژنرال کپل لخت" به اعمال خود در کميسيون حقيقت ياب و آشتی ليبريا اعتراف نمود، يکی از وبلاگرهای اينترنت اين سوال را مطرح نمود: آيا اين مرد خبيث ترين فردی نيست که تا به حال زندگی کرده است؟
.
جنايت او شامل قربانی کودکان، آدمخواری، سوء استفاده و بهره برداری از کودکان سرباز و تجارت الماس خونين برای اسلحه و کوکائين بوده است. او کوکائين را برای مصرف کودکان سربازان که در ميان آنان گاه کودکان نه ساله نيز حضور داشتند استفاده می نمود.
.
ژنرال می گويد که در سال 1996 بعد از ظهور يک اتفاق از کارهای گذشته اش توبه نمود و بعد از چهارده سال گفتگوهای شبانه با شيطان، بالاخره چشمش به جمال خيره کننده مسيح روشن گشت. مسيحی که به او گفته بود که به قتل هايش خاتمه دهد.
.
در حال حاضر وی کاهن قبيله و جنگ سالار سابق ليبريا، کشيش "جاشوا ميلتون بِلاِیی" خوانده میشود. او سی و نه ساله و متاهل است و پدر سه فرزند و امروزه به عنوان يک واعظ مسيحی زندگی میکند.
.
او میگويد که اگر او توانسته است متحول شود ديگران نيز می توانند. او خواهان پايان دادن به مراسم مذهبی قبيلهای چون قربانی کردن کودکان و آدمخواری است. بنا به گفتهی او هنوز در ليبريا اين مراسم صورت می پذيرد.
.
او سرپوشی که برای حفظ اسرار جامعه ی ليبريا وجود دارد را کنار زد و از انجام گرفتن آيينهای چون قربانی کردن کودکان و آدمخواری سخن گفت و هم چنين از نقش خود در جنگ حکايت کرد. مصاحبه با او، تصوير وحشتناکی است از نزول و هبوط يک مرد به قعر جهنم و تلاش اوست برای رستگاری.
.
ليبريا و اتيوپی تنها کشورهای آفريقایی هستند که ريشه ی استعمار اروپايی ندارند. ليبريا در اوايل سال 1820 توسط بردگان آزاد شده ی آمريکايی بنياد گذاشته شد و بوميان توسط بردگان آزاد شده مورد استثمار قرار گرفتند. در سالهای اخير اين کشور شاهد جنگ داخلی بود. بين سالهای 1989 تا 2003 در جنگهای بين قبيله ای در ليبريا دويست و پنجاه هزار نفر کشته شدند، يک ميليون نفر آواره گشته و از هر پنج کودک يکی به کودک سرباز تبديل شد. در دوران جنگ داخلی، اين گوشه از غرب آفريقا به مرکزی برای تجارت الماس خونين و کوکائين و هم چنين مکانی برای پولشويی گروه های تروريستی چون القاعده تبديل گشت.
.
برای اولين بار با بِلایی در حياط پر از گردو خاک هتل زئوس ديدار نمودم. او خود اين مکان را انتخاب کرد. بعد از اعتراف در کمسيون حقيقتياب و آشتی اقداماتی برای ترور او صورت گرفت. او با بازوانی از هم گشوده و لبخند عریضی بر لب به سمت من حرکت میکند و می گويد: "به ليبريا خوش آمدی." يافتن و گفتگو با او ماه ها طول کشيد و دليل آن هم زندگی زير زمينی او بعد از آخرين اقدام به ترور اوست.
.
سرانجام شماره ی تماس او را از کارگردان ليبريایی که در نيویورک زندگی می کند به دست آوردم. اولين باری که با او تماس گرفتم را به خوبی به ياد می آورم. صدای که پاسخم داد در ابتدا بسيار محتاط بود اما زمانی که از هويتم مطلع شد صدايش گرم و حتی دوستانه گشت. او موضوع فيلم مستندی است که توسط يک کارگردان آمريکايی تهيه شده است. سال آينده اين فيلم در فستيوال بين المللی ساندنس به نمايش در خواهد آمد.
.
اولين نکتهای که شما در برخورد با ژنرال متوجه می شويد، جثه اوست. با وجود اين که بيش از يک دهه است که مبارزهی مسلحانه را ترک نموده اما اندام درشت او ترسناک است و دومين چيز، چشمهای اوست. ما در يک کافه نیمه تاريک نشستيم و او يک بطری آبجو را جرعه جرعه سر می کشيد.
.
از او درباره دوران کودکيش می پرسم و او می گويد که برای اولين بار پدرش و بعدها بزرگان قبيله به او گفتند که او برای جنگجو و مبارز شدن به دنيا آمده است. بنا به سفارش بزرگان قبيله، چند دقيقه بعد از به دنيا آمدن، از مادرش جدا شد. هفت ساله بود که پدرش او را به بزرگان قبيله سپرد تا به او آيين کاهنی بياموزند.
.
در سال 1982 به عنوان کاهن اعظم برای انجام آيين جادوی سياه به کاخ رياست جمهوری رفت تا با انجام مراسم، از رهبر ليبريا، ساموئل دوه، در برابر دشمنانش حفاظت نمايد. در آن سال بِلایی فقط يازده سال داشت. دوه يکی از افراد قبيله کِران بود که در کودتای سال 1980 به قدرت رسيده بود. در سال 1990 دوه توسط سربازان يک رهبر شورشی به قتل رسيد و اين باعث تشديد درگيری و در نهايت منجر به جنگ داخلی سيزده ساله شد.
.
در آن زمان بِلایی کاهن اعظم بود که يکی از مهمترين کارهای او انجام قربانی کردن کودکان و خوردن آنها بود. در حال حاضر هفتاد و پنج درصد از مردم ليبريا مسيحی، بيست درصد مسلمان و بقيه پيرو دين قبيلهای میباشند، دينی که در آن مراسم قربانی صورت میگيرد. بسياری از کارشناسان ادعا می کنند که در طول جنگ مردم بسياری به باورهای قبيله ای تمايل نشان می دادند.
.
به عنوان کاهن، از کودک انتخاب شدهای سخن میگويد و به بزرگان روستای کودک، از نام خانوادگی و بعضی از اسرار کودک که تنها برای اعضای خانواده اش آشناست حکايت میکند. بزرگان بر اساس نشانها به خانهی کودک وارد میشوند، خانهای که از آن به عنوان "خانه افتخار" نام میبرند. در زمان موعود، کودک را به قربانگاه میبرند، لباسهايش را از تنش خارج کرده و پيکرش را به خاک رس آغشته میکنند. بِلایی مراسم نيايش را برگزار میکند و سپس کودک را به قتل میرساند.
.
- "من تنها کنار جسد بودم."
.
- آيا اين مراسم هم چنان در ليبريا صورت می گيرد؟
.
- "هنوز صورت می گيره، اگه تو به روستای من بری و در اين مورد حرف بزنی، اونا تو رو میکشند. حالا میدونم که جادوگری اشتباهه، میدونم که "خوردن" اشتباهه، من بايد دراين باره حرف بزنم."
.
بلایی میگويد که در دوران کاهنی اعظم قبيله، مراسم برای خوبی و منفعت قبيله صورت می گرفت اما زمانی که رهبری گروه "کپل لخت"ها را به دست گرفت، قبل از شروع هر نبردی کودکی را قربانی می نمود.
.
- با کوکائين ها چکار می کردی؟
.
- "اونا رو به پسرها- کودکان سرباز- می دادم، کوکائين رو داخل غذاشون می ريختم."
.
در تابستان سال 1996 ، پيش از شروع نبرد، تصميم گرفته شد که کودکی قربانی شود؛ مادری دختر سه سالهاش را نزد او میآورد.
.
- "بچه، معمولی نبود. خوشگل و مهربون بود. اغلب بچههایی که توسط بزرگتراشون برای من می آوردند گريه می کردند؛ اونا تقلا میکردند. اما دختر بچه آروم بود، فکر کردم که اين بچه نبايد بميره. بين اون هزاران نفری که کشتم، آرزو میکردم که اون دختر بچه رو نکشته بودم." چشمهای او برای اولين بار پر از اشک میشود.
.
.
توضيح: نام اصلی مطلب "چهره در چهره با ژنرال کپل لخت، خبيٍث ترين مرد در جهان" می باشد.
.
توضيح: نام اصلی مطلب "چهره در چهره با ژنرال کپل لخت، خبيٍث ترين مرد در جهان" می باشد.
.